فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

زندگی‌نامه و آثار والتر بنیامین

زندگی‌نامه و آثار والتر بنیامین

نویسنده : تحریریه‌ی برترین‌ها

#والتر_بنیامین در ۱۵ ژوئیه‌ی ۱۸۹۲ در خانواده‌ای بسیار ثروتمند در برلین بدنیا آمد. نام کامل وی «والتر بندیکس شونفلیز بنیامین» است که از سه خواهر و برادر، بزرگ‌ترین ایشان بود.
پدرش بازرگانی بود که از راه تجارت سهام و حراج اجناس عتیقه ثروت قابل ملاحظه‌ای بهم زده بود. کودکی، دوره‌ی مدرسه و تحصیلات دانشگاهی بنیامین، از یک دید جامعه‌شناسیک، به عنوان فرزند یک خانواده‌ی متمول آلمانی­یهودی بسیار عادی طی شد. وی بعدها در نوشته‌ای زیر عنوان «کودکی برلینی در حوالی هزارونهصد» با نگاهی ادبی به این کودکی نگریست، که چگونه با مراقبت و رفاه در خور توجهی در یک محله‌ی ویلایی برلین به نوجوانی فرارویید.
خانواده‌ی وی هم روزهای مذهبی یهودی و هم مسیحی را محترم می‌شماردند. والدین بنیامین مسیر مورد علاقه‌اش را هموار ساختند، ولی ایشان بعدها موافق نبودند بنیامین شغلی را برگزیند که از نظر ایشان چندان عادی و درآمدساز نیست.
از همان آغاز تحصیل دانشگاهی بنیامین با نگاهی انتقادی به نظام آموزشی دانشگاهی می‌نگریست. این آگاهی سنجشگر وی از دوره‌ی مدرسه نسبت به نظام سلسله‌مراتبی معمول میان دانش‌آموز و معلم شکل گرفت؛ نظامی که خود ویژه‌ی فرهنگ و تربیت حاکم بر جامعه‌ی آن روز بود.
بنیامین از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۷ را در خوابگاه پرورشی «هاوبیندا» به سر برد، جایی که رابطه‌ای برابرحقوق میان دانش‌آموز و معلم برقرار بود. در اینجا بود که وی با «گوستاو وینِکِن»، معلم علوم تربیتی آشنا می‌شود که تأثیری ژرف و درازمدت بر بنیامین جوان می‌گذارد. همین فرد مشوق بنیامین در فعالیت‌های آتی‌اش با جنبش جوانان می‌شود. میان سال‌های ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ بنیامین به عنوان هوادار «گوستاو وینِکِن» خواستار یک اصلاحات گسترده‌ی در عرصه‌ی آموزش و پرورش می‌شود و در ارتباط با جنبش اصلاح مدارس با نشریه‌ی «Anfang» (آغاز) شروع به همکاری می‌کند. ولی وی پیش از آن نخستین اشعار و مقالات خود را در همین نشریه انتشار داده بود. در همین زمان بنیامین به ابتکار خود محل تجمع و بحث و گفت‌وگویی را به نام «Sprechsaal» را بنا می‌نهد.
وی در سال ۱۹۱۲ با اخذ دیپلم با انتظاری بسیار بالا وارد دانشگاه فرایبورگ شد و در رشته‌ی فلسفه و زبان و ادبیات آغاز به تحصیل کرد. و وقتی در سال ۱۹۱۳ در یک جشن «جوانان آزاد آلمان» شرکت جست، در نوشته‌ای زیر عنوان «سکوت جوانی» آزردگی خود را از احساسات ناسیونالیستی و منش نظامی‌گرایی گروه‌های مختلف جوانان به تحریر درآورد. بنیامین در سال ۱۹۱۴ سرخورده از انتظارات در نامه‌ای به دوست خود می‌نویسد: «از قرار معلوم دانشگاه محل تحصیل نیست.» هنگامی که در معلم علوم تربیتی «وینکن» شور و اشتیاق به جنگ را دریافت، رابطه‌اش را با او و نشریه‌ی «Anfang» برای همیشه قطع کرد و به اجتماع بحث و گفت‌وگو نیز خاتمه داد.
بنیامین در سال ۱۹۱۵ با «گرسهوم شولِم» آشنا می‌شود که دوستی میان این دو تا آخر عمر پایدار می‌ماند. وی تحصیلات خود را به مونیخ انتقال می‌دهد و در عرصه‌ی فلسفه از جمله با پدیدارشناس «موریتس گایگر» و با شاعر آلمانی #راینر_ماریا_ریلکه آشنا می‌شود. در همین زمان کتاب کودکان خود به نام «رنگین‌کمان» را می‌نویسد که سرشار است از رنگ و شکل‌های تخیلی. وی پس از کار روی آثاری همانند «نمایش مرثیه و تراژدی»، «اهمیت زبان در مرثیه و تراژدی» زمینه‌های کار بزرگ‌تری به نام «درباره‌ی زبان به خودی خود و زبان انسان » را فراهم می‌آورد. اثر «نیکبختی انسان باستان» نیز ثمره‌ی همین دوره است.
حال علاقه به سفر سال‌هاست که در بنیامین جان گرفته است؛ در سفر ایتالیا، شهرهای میلان، ورونا، ویچنزا، ونیز وی را شیفته‌ی خود ساخته‌اند و سفر فرانسه بازتابی ادبی در یادداشت‌های روزانه‌اش می‌یابند.
بنیامین در سال ۱۹۱۷ با «دورا پولاک» ازدواج کرد، زنی که وی را از دوران تحصیل در برلین و جنبش دانشجویی می‌شناخت. و در همین زمان به ترجمه‌ی اثر نویسنده‌ی فرانسوی #شارل_بودلر پرداخت، به نام «تابلوی پاریسی».
والتر بنیامین رساله‌ی دکترای خود را در سال ۱۹۱۸ با موضوع «مفهوم سنجش هنر در رمانتیسیسم آلمان» نگاشت و در همین سال صاحب فرزندی پسر از همسرش «دورا» شد، به نام «اشتفان رافائل». پس از دریافت دکترا در سال ۱۹۱۹ طرح فوق دکترای خود را ریخت و در همین سال با فیلسوف آلمانی #ارنست_بلوخ (۱۸۸۵ - ۱۹۷۷) آشنا شد که از اندیشمندان مارکسیست بود.
در دوره‌ی ۱۲ ساله‌ی جمهوری وایمار (۱۹۱۹ - ۱۹۳۳) والتر بنیامین در صحنه‌ی ادبی آلمان جایگاه روشنفکری را به خود اختصاص داد که در زمینه‌های مقاله و جستارنویسی و نقد کتاب قلم می‌زد. اگر پایان این دوره را نقطه‌ی عطفی سیاسی در زندگی او بدانیم، آنگاه سال‌های ۱۹۲۴-۱۹۲۵ آغاز این مرحله‌ی سیاسی است؛ در این زمان بنیامین خود را از فعالیت دانشگاهی کنار کشید و بیشتر به عنوان یک نویسنده‌ی آزاد فعال شد، به طوری که مجبور گشت به طور منظم و سریع برای بازار ادبی تولید کند. این وضعیت وی ناشی از دو عامل بود: یکی رد رساله‌ی فوق دکترای وی و دیگری بحران و تورم اقتصادی ویرانگر در آلمان. از یکسو نافرجامی بنیامین در پذیرش رساله‌ی فوق دکترا راه شغل دانشگاهی را بر روی وی بست و از دیگر سو، تورم اقتصادی ثروت پدری را نیست و نابود کرد، به طوری که پدر به هنگام مرگ در سال ۱۹۲۶ دارایی ناچیزی از خود برجای نهاد.
کار نویسندگی بنیامین عرصه‌های گوناگونی را دربرمی‌گیرد و او رسانه‌ها و شکل‌های متفاوتی را می‌آزماید. وی در روزنامه‌های متعدد و ویژه‌نامه‌های ادبی و در فرستنده‌های رادیویی شمار زیادی مقاله و نقد ادبی می‌نویسد و پشت میکروفون می‌خواند که هر یک از این قطعاتِ هر چند کوچک، گوشه‌ای از نظریه‌های بنیادین وی را طرح می‌کنند. او به جای انتشار نظریه‌هایش در مجله‌های تخصصی، با استفاده‌ی خلاق از این رسانه‌های پراکنده، فلسفه‌ی خود را در همین آثار کوچک بازتاب می‌دهد. در گاهشماری آثار و قطعات وی که در پایان مجموعه‌ی آثارش آمده است، تنها در فاصله‌ی زمانی ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۳ حدود ۲۲۰ عنوان قطعه‌ی انتشار یافته را می‌یابیم. وی در این آثار به عنوان یک سنجشگر ادبی و یا کارشناس زیبایی‌شناسی ادبی جلوه‌گر نیست، بلکه وی کتاب‌های عرصه‌های گوناگون علوم انسانی را چنان به نقد و سنجش می‌کشد که از این نقد وی یک جستار طولانی پدید می‌آید که در آن نظریه‌ها و فلسفه‌ی وی را می‌توان یافت. با رد تقاضای فوق دکترا کار بر روی آثار #فرانتس_کافکا به یک کار ابدی در زندگی بنیامین بدل می‌شود.
قدرت‌گیری نازی‌ها در آلمان در سال ۱۹۳۳ باعث مهاجرت بسیاری روشنفکران از جمله بنیامین از آلمان شد. با مهاجرت به فرانسه وی تا آخر عمر خود دیگر پایش به خاک آلمان نرسید. در عین تنگدستی مالی در فرانسه، طوری که حتی توان مالی اجاره‌ی یک آپارتمان را نداشت، بنیامین با خستگی‌ناپذیری شگفت‌انگیزی به کار ادبی خود ادامه داد. وی که از همسر خود «دورا» پیش از این‌ها جدا شده بود، در فرانسه و ایتالیا و دانمارک با دوستان دیرین خود همانند #دروکهایمر، #آدورنو و #برشت ملاقات می‌کند.
با ادامه‌ی مهاجرت دیگران به آمریکا، بنیامین نیز می‌کوشد به دوستان ادیب و فیلسوف خود بپیوندد. دولت ناسیونال سوسیالیسم آلمان در سال ۱۹۳۹ از وی سلب تابعیت کرده و شهروندی آلمانی را از وی می‌گیرد. و او در حالی که امید مهاجرت به آمریکا حتی یک لحظه از ذهنش زدوده نمی‌شود، برای تأمین زندگی روزمره‌ی خود مجبور می‌شود کتاب‌هایش، حتی آن نسخه‌هایی که برای نقد و بررسی دریافت کرده بود را به فروش برساند و به فکر آن می‌افتد اثر نقاشی از پل کِلِه (Klee) به نام Angelus Novus را که در تعلق خود داشت، بفروشد. انعقاد قرارداد عدم تعرض میان آلمان و اتحاد شوروی وی را به نگارش تزهای «درباره‌ی مفهوم تاریخ» برمی‌انگیزد.
با آغاز جنگ جهانی دوم محل زندگی بنیامین در فرانسه به محاصره‌ی ارتش نازی درآمد. وی از این محاصره جان سالم به دربرد و به پاریس گریخت، از یک محاصره‌ی دیگر نیز موفق به گریز شد.
در سال ۱۹۴۰ همسر سابق بنیامین، «دورا» می‌کوشد وی را متقاعد به مهاجرت به لندن کند. در این سال بنیامین تقاضای روادید برای ایالات متحده‌ی آمریکا می‌کند. در این میان تلاش وی برای فرار به سوئیس، به دلیل پیشروی ارتش آلمان نافرجام می‌ماند و بنیامین به ناگزیر نخست به «لورده» و سپس «مارسی» می‌گریزد، جایی که برای دریافت روادید اسپانیا تلاش می‌ورزد. با کوشش پیگیر «تئودور آدورنو» ویزای بنیامین برای آمریکا مهیا می‌شود، ولی مشکل اینجا بود که او را از فرانسه ممنوع‌الخروج کرده بودند. و همین امر در مرز اسپانیا برای وی دردسر آفرید.
بنیامین پای پیاده وارد شهرک مرزی «پورت بو» می‌شود. مرزبانان اسپانیایی به دلیل نداشتن اجازه‌ی خروج از فرانسه، از ورود وی به خاک اسپانیا برای یک ویزای ترانزیت ممانعت می‌کنند؛ ولی آن‌ها به احتمال به خاطر وضعیت وخیم سلامتی‌اش، به او اجازه می‌دهند شب را در «پورت بو» سپری کند. بنیامین وارد هتل «دو فرانسیا» می‌شود. می گویند، به سرعت پزشکی را بر بالین بنیامین فراخواندند، زیرا مدت‌ها بود که از بیماری شدید قلبی رنج می‌برد. تا آنجا که می‌توان این رویداد را بازسازی کرد، در آن شب بنیامین با زیاده‌روی در تزریق مورفین به زندگی خود پایان می‌دهد. نوشته‌هایی که وی در کیف دستی‌اش به همراه داشت تا آن‌ها را به سلامت به آمریکا برساند، ناپدید شدند.

  • مذهبی
  • کتاب
  • مرور آثار
  • نویسنده