آثار کارل پوپر، فیلسوف اتریشی-انگلیسی، در سالهای اخیر در ایران با استقبال زیادی روبهرو شده است.
«ناکجاآباد و خشونت» گزیدهای از سخنرانیها و گفتوگوهای کارل پوپر به انتخاب و ترجمهی خسرو ناقد و رحمان افشاری در فاصلهای کوتاه به چاپ دوم رسیده است.
چاپ اول این کتاب در زمستان ۱۳۸۸ منتشر شده بود و چاپ دوم آن به تازگی به بازار آمده است.
پیشگفتار «ناکجاآباد و خشونت» حاوی مروری است بر ترجمهی آثار پوپر به زبان فارسی که نشان میدهد بیشتر نوشتههای این مدافع پیگیر «جامعهی باز» به فارسی ترجمه شده است.
مقالهی «جهان اندیشگی کارل ریموند پوپر» به قلم خسرو ناقد، خواننده را به طور اجمالی و به زبانی ساده با زندگی و نظریات پوپر آشنا میکند.
«نویسنده در این گفتار کوشیده است تا با نگاهی به زندگی و تأملی در جهان اندیشگی پوپر و نیز با اشاراتی به امکان قرائتی نو و متناسب با زمان از نظریات این فیلسوف اتریشی/ انگلیسی، چشماندازی تازه از اندیشههای پوپر به دست دهد.» (ص ۱۵ کتاب)
نظریهی شناخت نزد پوپر سه گفتار نخست کتاب، سخنرانیهای مهمی از پوپر هستند که در مناسبتهای گوناگون ایراد کرده است.
در گفتار «دربارهی به اصطلاح منابع شناخت» او با احاطه به «فلسفهی علم» هرگونه شناخت نهایی و قطعی را رد میکند. از نظر پوپر هیچ شناختی حکم ابدی یا وحی منزل نیست. به نظر او «معرفت ما چیزی جز حدس و فرضیه نیست و هیچ اقتدار و آمریتی و هیچ منبع شناختی- خواه عقل، خواه مشاهده - ندارد و ما میباید همواره همهی نظریههای خود را به بوتهی آزمون و سنجش بگذاریم.» (۱۶)
پوپر: «من اصلاً نمیگویم که چیزی میدانم؛ مدعای من چیزی جز حدس و فرضیه نیست... اگر تو به مسئلهای که من با حدس خود و به شیوهای آزمایشی قصد حل آن را داشتهام علاقهمندی، پس میتوانی در حق من لطف کنی و تا آنجا که برایت میسر است بکوشی آن را هرچه موشکافانهتر نقد کنی!»(۵۶)
پوپر به پیروی از سقراط بر «محدودیت معرفت بشری و خطاپذیری خرد آدمی» تأکید میورزد و راه خود را از شاگردان «حقیقتباور» فیلسوف بزرگ یونان جدا میکند. (۱۷۲)
در ادامهی همین دیدگاه، پوپر مرجعیت (اتوریته) شناخت را، کمابیش با همان صراحت اندیشمندانی مانند میشل فوکو، کنار میزند: «همهی ادعاهای ما و نیز تمام ادعاهای مبتنی بر ادراکات و حتی همه ادعاهای حقیقی ما با عناصری از عدم اطمینان گره خورده است.» (۵۰)
دانایی محدود در برابر نادانی بیکران پوپر در گفتاری به عنوان «دربارهی دانایی و نادانی» محدودیت افق دانایی انسان را نشان میدهد. او به ویژه روشنفکران را به فروتنی فرا میخواند: «ما اگرچه در رابطه با دانش اندکی که داریم با یکدیگر متفاوتیم، لیکن در نادانی بیکرانمان همه با هم برابریم.» (۱۶)
مقالهی پایانی کتاب به قلم هانس آلبرت، فیلسوف معاصر آلمانی، که از دوستان و همفکران پوپر بود، بر این نکته تکیه کرده است. در این مقاله هستهی اصلی شیوه تفکر پوپر، یعنی «عقلگرایی انتقادی» به طور فشرده تشریح شده است.
به گفتهی آلبرت: «عقلگرایی کلاسیک بنا را بر این مینهد که دست یافتن به معرفت یقینی امکانپذیر است، حال آن که عقلگرایی انتقادی این امکان را منتفی میداند.» (۱۷۲)
مدافع جامعهی باز کارل پوپر اندیشمندی یگانه است که اندیشهی خود را از میان نحلهها و گرایشهای فکری بیشمار گذر داده است. کافی است به یاد آوریم که او در عین نقد مدرنیته، هم با بینش انتقادی «مکتب فرانکفورت» در جدل است و هم با پوزیتیویستهای «مکتب وین»؛ و به علاوه راه خود را از شکگرایان افراطی از قبیل تامس کوهن نیز جدا کرده است.
دستاورد این نقد گسترده و بنیادی، در عرصهی سیاسی چند اصل مهم است که در تمام آثار پوپر نمایان است: مدارا (تولرانس) در رفتار مدنی، تکثرگرایی یا پلورالیسم در شکل حکومت و دموکراسی به عنوان آیین حکمرانی. او این سه اصل را از ویژگیهای جامعهی باز میداند و در ستایش آن میگوید: «جامعهی باز آزادترین، عادلانهترین، خودنقادترین و اصلاحپذیرترین جامعهای است که تا کنون وجود داشته است.»
رد خشونت نظریهی سیاسی پوپر با پرسشی ساده شروع میشود: «چه میتوان کرد تا نهادهای سیاسی ما چنان سازمان یابند که حاکمان بد و بیکفایت کمترین زیان ممکن را برسانند؟... دموکراسی به اعتقاد من میتواند از لحاظ نظری به عنوان پاسخی به این پرسش بسیار فروتنانه ارائه شود؛ چرا که دموکراسی به ما امکان میدهد تا بدون خونریزی از دست حاکمان بد و بیکفایت و مستبد خلاص شویم.»(۵۱)
در گفتار «ناکجاآباد و خشونت» که نام خود را به کتاب داده، پوپر در برابر طرحهای خیالی (اوتوپیسم) از اصلاحات مشخص و تحولات تدریجی دفاع میکند. «به نظر او اعتقاد به درافکندن طرحهای آرمانی و دستنیافتنی، به قهر و خشونت میانجامد. وی به نگرش عقلانی در حوزهی احتماع و گستره سیاست باور دارد و معتقد است که هر نگرش دیگری به راحتی به کاربرد خشونت منتهی خواهد شد.» (۱۷)
پوپر طرحهای آرمانی را جاهلانه میداند. البته او غافل نیست که چه بسا این گونه نظامهای فکری لاف عقل میزنند، اما استدلال میکند که در این تبلیغات هیچ استدلال علمی وجود ندارد که بتواند هدفهای نهایی را توجیه کند. در این عرصه غلبه با تعصبات و باورهای ایدئولوژیک است.
جهنم واقعی با وعدهی بهشت خیالی کارل پوپر وعدهی ظهور منجی (مسیانیسم) را به مثابهی وجهی از فرجامگرایی آرمانی به غایت جذاب و گیرا اما در عین حال خطرناک و زیانبخش میداند، و آن را به نقد میکشد.
به نظر او اینگونه بینشها به امید ساختن بهشتی فریبنده برای نسلهای آینده، برای معاصران جهنمی واقعی میسازند. یک یا چند نسل باید به فداکاری و ایثار و شهادت تن دهند، تا شاید نسلهای بعد شاهد خوشبختی را در آغوش گیرند.
پوپر در برابر رؤیاهای دور و دراز، و به زعم او عوامفریبانه، از اصلاحات مشخص و روزمره دفاع میکند: «بهشت را نمیتوان بر گسترهی زمین آفرید. آنچه میتوان انجام داد آن است که در زندگی هر نسل، اندکی از رنج و اندکی از بیعدالتی کاست. بر این روال چه بسیار کارها که میتوان انجام داد...» (۱۰۰)
فیلسوف خوشبین؟! کارل پوپر در دو گفتوگوی مفصل، یکی به عنوان «سرچشمههای شناخت گوناگوناند» و دیگری به عنوان «بدون آزادی، نه به عدالت میرسیم و نه به امنیت» چکیدهی عقاید سیاسی خود را بیان کرده است.
پوپر را، به ویژه در مقایسه با فیلسوفان مکتب فرانکفورت، با آن بینش تاریک و آخرالزمانی، فیلسوفی خوشبین دانستهاند. اما پوپر به هیچوجه خوشخیال نیست و خوشبینی او نیز تا حدی رندانه است. او مدارا را برای آن میخواهد تا انسان در محیطی دشمنخو قادر به ادامه حیات باشد، و دموکراسی نیز برای آن لازم است تا آدمیان بتوانند از شر دولتهای ناکارآمد و خودکامه در امان بمانند.
پوپر از بیان ناروشن و پیچیده بیزار بود و آن را ترفندی تقلبآمیز برای گریز از نقد میدانست. به گفتهی او «بیان پیچیدهی مسائل، این زبان مغلق، میراث شوم فلسفهی آلمانی است». البته پوپر در جای دیگر روشن کرده است که منظورش «سنت هگلی» است، و گرنه بیان روشن و بی پیرایهی ایمانوئل کانت را سخت میپسندد.
مترجمان کتاب این مزیت را در متن کتاب حفظ کردهاند.
ارسال دیدگاه