شخصیت آگاتا کریستی همواره برای خوانندگان آثارش قابل توجه بوده است. آیا میدانستید که شخص آگاتا کریستی مانند برخی از شخصیتهای کتابهایش زندگی جالبی داشت؟
آگاتا کریستی یکی از اولین کسانی بود که ورزش موج سواری را یاد گرفت
به دلیل ازدواج با آرچیبالد کریستی که ماموریتش پیشبرد نمایشگاه امپراتوری بریتانیا بود، این زوج توانستند به سراسر دنیا سفر کنند و بررسیهای جدید نشان میدهد که آرچی و آگاتا ممکن است جزو اولین اروپاییهایی باشند که ورزش موج سواری ایستاده را یاد گرفتند. در آفریقای جنوبی، استرالیا و نیوزیلند، آگاتا در نوعی ورزش که در آن شخص در حال خوابیده بر روی یک تخته چوب سوار موج میشود (بادی بوردینگ) مهارت پیدا کرد. در هاوایی او و آرچی یاد گرفتند در حال ایستاده روی تخته چوب موج سواری کنند.
او در مورد سم کنجکاوی خاصی داشت
در اوایل جنگ جهانی اول، آگاتا در دستهی افرادی که کمکهای داوطلبانه میکردند و بعداً در داروخانهی یک بیمارستان محلی کار میکرد. در آنجا بود که او امتحان انجمن داروفروشان را گذراند و به شناسایی سمها علاقهمند شد و اطلاعاتی در این باره به دست آورد.
شوهر آگاتا مظنون به قتل همسرش شد
سال ۱۹۲۶ سال رنج و شادی برای آگاتا بود. با انتشار کتاب قتل راجر آکروید، آگاتا شهرت فراوانی پیدا کرد ولی در همین سال مادرش را از دست داد و شوهرش اقرار کرد که عاشق نانسی نیل، همبازی گلفش شده. پس از شنیدن این خبر، آگاتا به مدت ۱۱ روز ناپدید شد. او که دچار فراموشی شده بود به هتل هایدروپاتیک، در هاروگیت رفت و با اسم ترزا نیل اتاق کرایه کرد. در همین حال پلیس و سگهای شکاری ردیاب به دنبال او میگشتند. سرهنگ کریستی، شوهرش مظنون به قتل آگاتا شد و وقتی یکی از اعضای ارکستر هتل او را شناخت و به پلیس خبر داد، معلوم شد خطری آگاتا را تهدید نمیکرده. او هیچ وقت نتوانست خاطرهی آن روزها را به یاد آورد. در سال ۱۹۲۸ آگاتا از همسرش جدا شد. فیلم موسوم به آگاتا که مایکل آپتد در سال ۱۹۷۹ با شرکت ونسا ردگریو و داستین هافمن ساخت، یک داستان تخیلی در بارهی این ۱۱ روز است.
کتابهای او پرفروشترین کتابهای یک نویسنده زن هستند
کتاب او به نام «سپس هیچکدام باقی نماندند»، پرفروشترین داستان جنایی تا زمان حال است که تاکنون بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه آن در سراسر جهان به فروش رفته. جمع کل کتابهای به فروش رفته آگاتا رقمی بین دو تا چهار میلیارد است. بعد از شکسپیر، او پرفروشترین نویسنده در جهان است.
سگها را واقعاً دوست داشت
آگاتا کریستی به سگ، معمولاً از نژاد تریر یا شبیه به آن واقعاً علاقه داشت. اسم اولین سگش جورج واشنگتن بود ولی سگ محبوب او یک سگ تریر با پشم کوتاه به نام پیتر بود که با نام باب در فیلم شاهد خاموش، نقش داشت.
آگاتا به عکاسی علاقه داشت
در سپتامبر سال ۱۹۳۰ آگاتا با مکس مالوان که باستانشناس بود ازدواج کرد و در بسیاری از حفاریهای همسرش در سوریه و عراق از اشیاء هنری کشف شده عکس میگرفت. او گویندهی این عبارت مشهور که به او نسبت میدهند، نیست: «هر قدر همسر یک باستانشناس پیرتر شود، برای شوهرش جالبتر میشود.» سفرهای کاری شوهرش الهامبخش او در نوشتن کتابهای مشهور قتل در رودخانهی نیل، قتل در بینالنهرین و قطار سریعالسیر شرق بود.
چالش را دوست داشت
شرطی که مارگارت، خواهر آگاتا بر سر این که او نمیتواند داستانهای پلیسی بنویسد بسته بود، باعث شد آگاتا نویسندگی را شروع کند. او در تقلای پیدا کردن شخصیت اصلی داستانهایش بود تا این که در میان پناهندگان بلژیکی در شهر تورکی (در لیدز)، یک مرد قد کوتاه با قیافهای خاص، توجهش را جلب کرد و به این ترتیب هرکول پوآرو، متولد شد. ناشران ۶ بار چاپ کتاب ماجرای اسرارآمیز در استایلز را که بالاخره در سال ۱۹۲۰ چاپ شد، رد کرده بودند.
پوآرو را کشت ولی در گاوصندوق نگه داشت
در اواخر دهه ۱۹۳۰ بود که آگاتا احساس کرد هرکول پوآرو تا حدودی غیرقابل تحمل شده و در سال ۱۹۴۰ بود که در داستان پردهها، این شخصیت را کشت. ولی به دلیل مخالفت خانواده و دوستان و ناشرش با این کار، دستنویس این داستان را در گاوصندوقش گذاشت و تا سال ۱۹۷۵ همچنان هرکول پوآرو شخصیت اصلی داستانهایش بود. هنگامی که سرانجام داستان مربوط به مرگ این شخصیت چاپ شد، روزنامهی نیویورک تایمز مقالهای در یادبود هرکول پوآرو نوشت.
فردی متواضع و مهربان بود
بنا به گفتهی خانوادهی آگاتا او ابتدا لقب افتخاری «بانو» از سوی دربار را قبول نکرد و پس از آن که همسرش مکس، به خاطر خدماتش به باستانشناسی، لقب «شوالیه» گرفت، آن را پذیرفت.
تحصیلات آکادمیک نداشت
گر چه خواهر و برادر آگاتا را به مدرسهی شبانهروزی و خود او را به یک مدرسهی تکمیلی در فرانسه فرستاده بودند، آگاتا در پنج سالگی خودش خواندن را یاد گرفت و بعد با استفاده از کتابخانهی پدرش به معلوماتش افزود. یک شروع استثنایی، برای چنین حرفهی موفق.
ارسال دیدگاه