فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

زندگی‌نامه‌ی محمود کیانوش

زندگی‌نامه‌ی محمود کیانوش

نویسنده : تحریریه‌ی مردان پارس

محمود کیانوش در سال ۱۳۱۳ در مشهد دیده به جهان گشود. وی فارغ‌ا‌لتحصیل رشته‌ی زبان انگلیسی از دانشگاه تهران است.
کیانوش یکی از شاعران معاصر است که اشعاری ساده و بی‌پیرایه می‌سراید. اشعار او در وصف انسان و طبیعت است و رابطه‌ی آن‌ها بیشتر جنبه‌ی تعقل و منطق دارد تا احساس و عاطفه. در واقع می‌توان گفت شعر کیانوش بازتاب اندیشه‌ها و تأملات او درباره‌ی انسان و طبیعت است. شعرهایی که او در آن‌ها به پیوند و ارتباط ذاتی انسان و طبیعت می‌پردازد، از زیبایی ویژه‌ای برخوردارند. کیانوش شاعری است که ذهنش سرشار از مسائل مردم است اشعار او برای کودکان شهرت زیادی دارند. در مجموع کیانوش شاعری است که با بیانی ساده و روشن و توصیف زیبای طبیعت و ارتباط انسان با آن اشعار مؤثر و دلنشینی را آفریده است.

آثار
شمار آثار کیانوش از ۸۰ فزون‌تر است.

شعر
شکوفه‌ی حیرت
ساده و غمناک
ماه و ماهی در چشمه‌ی باد
قصیده‌ای برای همه
آب‌های خسته
خرخاکی‌ها، یونجه‌ها و کلاغ‌ها
ناگهان انسان و زمینش
از پرنده‌ها و انسان

داستان
در آنجا هیچ‌کس نبود (مجموعه‌داستان کوتاه)
مرد گرفتار (یک داستان بلند)
غصه‌ای و قصه‌ای (هفت داستان پیوسته)
و بلا آمد و شفا آمد (مجموعه‌داستان کوتاه)
حرف و سکوت (رمان)
برف و خون (رمان)
غواص و ماهی (رمان)
در آفاق نفس (رمان فلسفی)
در طاس لغزنده (مجموعه‌داستان‌های کوتاه)

نقد ادبی
بررسی شعر و نثر فارسی معاصر (مجموعه‌مقالات)
شعر فارسی در غربت
زن و عشق در دنیای صادق هدایت و نقدی تحلیلی و تطبیقی بر بوف کور
نظم، فضیلت و زیبایی (تأملاتی در فلسفه هنر و ادبیات)

ترجمه‌ها
به خدای ناشناخته، جان اشتان بک
زنی که گریخت، دی. اچ. لارنس
مالون می‌میرد، ساموئل بکت
سیر روز در شب، یوجین اونیل
جلاد، پرلاگر کوئیست


یکی از شعرهای او:

مادرم، خسته‌ای، بیا بنشین
این همه کار کرده‌ای، بس نیست؟
غیر از تو، بگو در این خانه
ای عزیز همه، مگر کس نیست؟
صبح پیش از تمام ما بیدار
می‌شوی، کار می‌کنی تا شب
با دو خورشید مهربان در چشم
با بهار تبسمی لبخند
آخر شب که ما همه خوابیم
باز هم مادرم، تو بیداری
ذره‌ای خستگی نمی‌فهمی
تو مگر آفریده‌ی کاری؟
گاه در طول روز، در خانه
کاری از ما بخواه، مادر جان
دل من سوخت بس که مظلومی
آه داری گناه، مادر جان
مادرم، من که دخترت هستم
باید امروز همدمت باشم
شاد باشم، اگر تو هم شادی
هم که غمناک از غمت باشم
من اگر کار خانه را کم کم
از تو در کودکی نگیرم یاد
می‌شوم پاک تنبل و بی عار
می‌رود زندگامی ام بر باد
فکر خود نیستی، چه باید کرد!
فکر من باش، مادرم، آخر
مثل تو مادری شوم فردا
من که امروز دخترم، مادر!

  • کتاب
  • شعر
  • داستان
  • مرور آثار
  • نویسنده