سیروس آتابای (1929-1996) با این که ایرانی است، شاعری آلمانی زبان به حساب میآید و اتفاقاً در میان شاعران معاصر آلمانی شخصیتی مطرح و برجسته بوده است.
ریشارد اکسنر مینویسد: «دربارهاش گفتهاند که زندگیاش را وقف حرفهی شاعری کرد؛ تقدیر چنین بود. او انسانی صمیمی، نسبتاً ساکت و دیرجوش بود. او استعداد این را داشت که اگر از شخص مورد علاقهاش دعوت میکرد که به ملاقاتش بیاید، در طول این دیدار دربست در خدمت او باشد. آن دوست یا میهمان میرفت و میدانست که این ساعاتی فراموشنشدنی از زندگی او بوده است؛ مهم نبود که این دیدار تکرار میشود یا نه. در هر حال گفتن به امید دیدار از گفتن بدرود بهتر است. چنین انسانهایی تا مدتها پس از مرگشان، هنوز در زندگی تو حضور دارند. از زمانی که او را شناختم (بیش از چهل سال) میدانستم که او همواره در زندگی من حضور خواهد داشت، حتی اگر مدتها او را نبینم و با او صحبت نکنم. هر دو همواره دستکم میدانستیم که آن دیگری به چه کار مشغول است؛ اما ملاقات واقعی و برای مدتی در کنار هم نشستن، رخدادی بود که به هدیهی عالم غیب میمانست؛ و ارزش این را داشت که این روز را به خاطر بسپاری؛ حتی بدون دفتر خاطرات.»
او در میان شاعران زمانهاش کاملاً شناخته شده بود، چنان که گرهارد باخ لایتر مینویسد: «زبان ادبی آتابای در کتاب "سر برآوردن در جایی دیگر" و به خصوص اشعار تقدیمیاش، شوق مرا برانگیخت تا در 23 ژوئیه شعر "برای آ.س" را بنویسم.»
ماکس رایشنر در کتاب «شعر زمانهی ما » مجموعهاشعار شاعران جوان آلمانی، مینویسد: «به رغم ویژگیهایی که آتابای خواهی نخواهی از فرهنگ شرقی-ایرانی با خود به همراه آورده است، میتوان او را در ردیف شاعران جوان آلمانی قرار داد.»
او بعدتر چنانچه شاعران و منتقدان معاصر آلمانی نوشتهاند ویژگیهای خاص شعری خود را پیدا کرد. هورست ابهارد، نویسنده، منتقد و عضو فرهنگستان علوم و هنرهای زیبای اروپا، دربارهی آثار آتابای مینویسد: «زمین بازی سیروس زبان بود. او با واژهها و در دنیای زبان میزیست.» یا لویتگار دویست دربارهی آخرین شعر سیروس آتابای «پژواک» میگوید: «این شعر مرا به یاد اعتماد زبانی و منطقی او نسبت به گیاهان و حیوانات در رأس آنها پرندگان، میاندازد.»
کتاب «نزدیک نور» در عین حال که بخشهاییاش به زندگی آتابای و نقل خاطرات دوستان و همکاران او اختصاص دارد اما شامل شعرهای این شاعر نیز میشود. شعرهایی که بخشی از آن را بیژن الهی و بخش دیگر را مهرداد صمدی ترجمه کرده است. در این میان ترجمهی صمدی پیشتر در سال 1344 با عنوان «وادی شاپرکها» چاپ شده بود.
اما مشتاقان شعر آتابای در ایران تنها این دو مترجم و طیفی از شاعران جریانهای آوانگارد پیش از انقلاب نبودهاند؛ رضا براهنی منتقد بهنام معاصر یکی از دلایلش برای یادگیری زبان آلمانی را خواندن شعرهای سیروس آتابای میدانست.
کتاب «نزدیک نور» در سال 92 منتشر شد و نخستینبار در نمایشگاه امسال عرضه شد. این کتاب را نشر پیکره در شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 13500 تومان منتشر کرد.
بخشی از شعر «آکتئون» آتابای به ترجمهی مهرداد صمدی:
هیچ مردی
اگر او مرد باشد
در کومه حکایت نخواهد کرد
«آنجا دیدمش»
(و غلامان رجز خواندند و غرورشان فاش میکرد که نمیدانستند چه میگذرد)
ما همه میدانستیم که باید چه بهای گزافی بپردازیم
و ساکت ماندیم
و راضی بودیم
با کبکان و گرگها و با انگور و پنیر بز میماندیم
و راه میافتادیم، همیشه دنبال عطر یک گوزن...
ارسال دیدگاه