فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

چرا باید در یک پناهگاه لعنتی زندگی کنیم؟

گفتگو با دیمیتری گلوخوفسکی 1397

مدت زمان مطالعه : 6 دقیقه

ادبیات

دیمیتری گلوخوفسکی نخستین رمان خود، Metro ۲۰۳۳ را بتاتست کرد.
این نویسنده و ژونالیست روس، متن کامل کتاب خود را به‌صورت آنلاین و رایگان منتشر کرد. درحالی‌که ناشران سنتی از همکاری با او سر باز زده بودند، گلوخوفسکی صرفاً می‌خواست مردم برداشت او از یک مسکوی آخرالزمانی را مطالعه کنند.

مصاحبه

چرا باید در یک پناهگاه لعنتی زندگی کنیم؟ داستان او راجع به مردمی که در سیستم متروی روسیه برای بقا می‌جنگیدند، با استقبال خوانندگان همراه بود و همان خوانندگان سهواً به ویراستارهای کتابش تبدیل شدند. همه‌چیز مورد موشکافی قرار گرفته بود، از اقتصاد مبتنی بر مهمات در تونل‌های زیرزمینی مسکو تا کالیبر گلوله‌های مورداستفاده در سلاح‌های گوناگون و همین باعث شد گلوخوفسکی قادر به تکمیل چشم‌اندازش برای این رمان باشد. حتی پایان ابتدایی کتاب که در آن شخصیت اصلی، آرتیوم جان می‌باخت هم درنهایت به خاطر فیدبک مخاطبان تغییر کرد. بدون این تغییرات، احتمالاً ما شاهد سومین نسخه ازاین سری، یعنی بازی Metro Exodus -که آرتیوم کماکان در آن زنده است- نبودیم.
درواقع اگر چنین نمی‌شد ما حتی Metro ۲۰۳۳، نخستین اقتباس از کتاب گلوخوفسکی در دنیای بازی‌های ویدیویی را هم تجربه نمی‌کردیم. پیش از اینکه کتاب وارد فاز چاپ شود، تندرو پروخوروف، کارگردان خلاق استودیوی ۴A Games، پیش‌نویس کتاب گلوخوفسکی را در فضای مجازی یافت و تنها در یک جلسه تمام آن را مطالعه کرد. او سپس با نویسنده تماس گرفت تا درباره همکاری با یکدیگر صحبت کنند. خود گلوخوفسکی هم -گرچه تعبیر متفاوتی از یک آخرالزمان دارد- تا حدی از سری بازی فال آوت در نوشتن مترو ۲۰۳۳ الهام گرفته بود. یک حقیقت جالب اینکه گلوخوفسکی به‌قدری عاشق نخستین فال آوت بود که یک‌بار وقتی می‌خواست به‌سرعت پای کامپیوتر و فال آوت برگردد، آب جوشی که اسپاگتی در آن می‌پخت را روی پایش ریخت.
از دیگر منابع الهام او می‌توان به کتاب پیک‌نیک کنار جاده (Roadside Picnic) -که بعداً دستمایه فیلم استارکر آندری تارکفسکی قرار گرفت- و کتابی دیگر از برادران استروگاتسکی به نام شهر محکوم‌به فنا (Doomed City) اشاره کرد.

«[آن کتاب] رمانتیسیسم فوق‌العاده‌ای درباره مناطق متروک شهری دارد؛ مناطقی که می‌توانید در آن‌ها خیابان‌ها و ساختمان‌های خالی را کشف کنید و همه رفته‌اند و شما در حال قدم زدن میان آپارتمان‌هایی خالی، پر از وسایلی که به افراد دیگر تعلق دارند هستید». گلوخوفسکی ادامه می‌دهد: «بنابراین موضوعی بسیار رمانتیک و بسیار رؤیایی است که می‌تواند به‌عنوان یک منبع الهام در نظر گرفته شود. البته چند فیلم هم وجود دارد [که می‌توان آن‌ها را منبع الهام تلقی کرد]. یک فیلم بسیار معروف درباره شوروی به نام «نامه‌های یک مرد مرده» [Letters of a Dead Man] وجود دارد که درباره دوران پسا-آخرالزمانی هم هست. همه این‌ها در کنار یکدیگر اشاراتی هنری را شکل می‌دهند که الهام‌بخش شما خواهد بود. سپس شما [داستانتان را] بر همان اساس می‌سازید و به منبع الهام یک شخص دیگر تبدیل می‌شوید، مسائل خلاقانه این‌طور کار می‌کنند».

گرچه فال آوت نخستین جرقه‌های خیال‌پردازی را زد، تفاوت‌های مشهودی میان جهان پسا-آخرالزمانی گلوخوفسکی و بقایای یک جنگ اتمی، آن‌طور که از چشمان آمریکایی‌ها دیده می‌شود، وجود دارد. داستان‌های پسا-آخرالزمانی آمریکایی -به‌خصوص در بازی‌های ویدیویی- عمدتاً بازیگوشانه و گاه خوش‌بینانه هستند. دراین‌بین اما پسا-آخرالزمان روسی گلوخوفسکی به شکل بی‌رحمانه‌ای هولناک است. سری مترو ضمناً از دست گذاشتن روی موضوعات دشوار هراسی ندارد. در Metro، دشمنان انسان‌گونه -که Dark Ones نامیده می‌شوند- استعاره‌ای از نژادپرستی هستند. Dark One ها درواقع شرور نیستند و آرزو می‌کنند که قادر به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با انسان‌ها باشند؛ اما بیگانه‌هراسی باعث می‌شود که قهرمان داستان دست به حرکتی غیرانسانی و بی‌ملاحظه بزند. در داستان‌های تخیلی آمریکایی، دشمنان انسان‌گونه درواقع زامبی هستند - تکه گوشت‌هایی بی‌جان که صرفاً برای گاز گرفتن و کشته شدن بدون هیچ رحم خلق شده‌اند.

«باور دارم که داستان‌های پسا-آخرالزمانی غربی و اروپایی صرفاً داستان‌هایی درباره زامبی یا ویروس یا چیزهایی از این دست هستند». گلوخوفسکی توضیح می‌دهد: «آن‌ها نوعی آهنگ سرخوشانه دارند چون جامعه غرب را از قوانین و محدودیت‌ها رها می‌کنند و محیط‌های شهری را به شکل سرزمین‌هایی برای هیچ‌کس درمی‌آورند؛ سرزمین‌هایی که هر چیزی در آن‌ها امکان‌پذیر است و می‌توانید شأن انسانی را از آدمیزادها گرفته و آن‌ها را به قتل برسانید. در هرجایی که زامبی‌ها محبوبیت دارند، محبوبیتشان به این خاطر است که مردم از قوانین خسته شده‌اند. زامبی‌ها یک دروغ شگفت‌انگیز هستند که به شما اجازه می‌دهند مغز همسایه‌تان را به شکلی مشروع له کنید؛ زیرا شأن انسانی از آن‌ها گرفته شده. این یک آزادی کامل از محدودیت‌های قانونی است که موجودات فانی باید به آن‌ها احترام بگذارند. ما به‌سرعت در حال فاصله گرفتن از غارنشینی هستیم، از ماهیت حیوانی‌مان. هرچه انسان‌تر می‌شویم، کمتر از قبل طبیعی هستیم. محبوبیت افسانه‌های زامبی و استریل پسا-آخرالزمانی غربی پیامد همین مسئله است».

«در روسیه این موضوع چندان منطقی نیست، چون ما در سرزمین زامبی زندگی می‌کنیم». گلوخوفسکی ادامه می‌دهد: «در دهه ۱۹۹۰ روسیه سرزمین زامبی بزرگ‌تری بود؛ در آن دوران همه‌چیز امکان‌پذیر بود و مردم خیلی زود از آن خسته شدند. این آهنگ شدیداً نوستالژیک، جان‌فرسا و تأسف‌آور در پسا-آخرالزمان روسی، ریشه در این حقیقت دارد که -مثل مردمان دوران عصر سیاه یا قرون‌وسطی- ما [پیش‌تر] احساس کرده‌ایم عصر طلایی تمدن مدت‌ها پیش به پایان رسیده. شما به گذشته با یک حس نوستالژی قدرتمند نگاه و به این فکر می‌کردید که والاترین ارزش‌های فرهنگی و علمی و متمدنانه مدت‌ها پیش از بین رفته‌اند. شما از آینده می‌ترسید چون به‌طورقطع می‌دانید که هر فردا قرار است از هر امروز بدتر باشد. شما با احترام و تحسین و نوستالژی به عقب نگاه می‌کنید و دلتان برای آن روزها تنگ می‌شود. این را درک می‌کنید که آن روزها مدت‌ها پیش به پایان رسیده‌اند و هیچ امیدی به آینده ندارید».

«در دهه ۹۰ همه‌چیز از هم فروپاشید و مردم اساساً رهاشده و از حیات بازمانده بودند. تنها ندامتگاه و نیروی پلیس بود که به حیات ادامه داد؛ اما آن‌ها هم تبدیل به تجارت‌های خصوصی شدند و پلیس شروع به درآمدزایی از اعمال فشار به مردم کرد. مردم به گذشته نگاه می‌کردند، به آن امپراتوری عظیم که دیگر وجود نداشت، آن [امپراتوری] ازلحاظ سیاسی، جغرافیایی و اقتصادی از هم پاشید و مردم در آن محیط شهری روبه‌زوال به حال خودشان رهاشده بودند که دقیقاً مثل آن چیزی است که در کتاب‌های مترو می‌گذرد. به‌این‌ترتیب می‌توانید احساس مردم روسیه و سرخوشی آن‌ها را بعد از الحاق کریمه [به روسیه] درک کنید؛ زیرا پوتین بازگردانی این امپراتوری پیشین به دوران شکوه‌اش را برای آن‌ها شبیه‌سازی کرد. این موضوع، بدیهتاً یک توهم بود و من شخصاً کاملاً مخالف آن هستم، اما اگر به این حس سرخوشی از نقطه‌نظر روانکاوی نگاه کنید، به چنین نتیجه‌ای می‌رسید.»
۸ دی ۱۳۹۷

  • داستان
  • معرفی / بررسی کتاب
  • مرور آثار یک نویسنده
  • دوران زندگی
  • نویسنده

فایل های مصاحبه