گفتوگو با احمد آرام 1399
مدت زمان مطالعه : 4 دقیقه
هفتم فروردین ماه زادروز احمد آرام، نویسندهای است که کلمه به کلمه داستانهایش بیانگر خونگرمی جنوب و بوشهر است. او زاده شهری است که خاکی حاصلخیز در ادبیات دارد و وجب به وجب آن وطن نویسندگان و شاعرانی است که لحظات خوبی را در ثانیههای عمرمان ثبت کردهاند.
احمد آرام ضمن تبریک سال نو به مخاطبان در توضیح آثار جدیدش اظهار کرد:
مجموعه داستان «به چشمهای هم خیره شده بودیم» را به تازگی به نشر نیماژ تحویل دادهام و به زودی منتشر خواهد شد. همچنین کار نگارش مجموعه داستان «لطفاً منو نکُش سُندُل، و ممنون بابت این کار» تمام شده است که به احتمال زیاد این اثر در نشر افق منتشر خواهد شد.
این نویسنده بوشهری در تشریح ویژگیهای این دو اثر گفت:
این دو کتاب هم در سبک و سیاق آثار گذشته من است؛ اما رویکرد جدیدی هم دارد و کمی محتاطتر است؛ در این آثار به معضلات اجتماعی پرداختم و کوشش شده روایت در داستانها زاویه بهتری داشته باشد و با یک دیدگاه تازهتری به موضوعات بپردازم. سعی کردم در این دو اثر شخصیتهایی که مخاطب با آنها آشنا میشود، کمی واقعیتر به نظر برسد. شبیه آدمهایی که ما در جامعه با آنها برخورد میکنیم. از این رو با یک رویکرد مدرنی وارد داستانها شدهام.
وی ادامه داد:
موضوع داستانها حول محور ارتباط آدمها با یکدیگر است. هر کدام از ما در جامعهای که زندگی میکنم با آدمهایی ارتباط داریم و آنها را میبینیم، صداشان را میشنویم؛ اما این ارتباطات هیچ وقت دیده نشده است و پشت اتفاقی پنهان شده و اکثر نویسندگان علاقهای ندارند که به آنها بپردازند. یعنی مطالبی هستند که از نظر نویسندگان پیش پا افتادهاند؛ اما به نظر من در واقعیت این موضوعات میتواند جنبههای دراماتیک خیلی زیبایی را در یک داستان دامن بزنند. بنابراین من سعی کردم از کلیشههای روز دوری کنم و این گونه موضوعات را که دیده نمیشود، با روایتی تازه وارد داستان کنم.
آرام در پاسخ به این سوال که آیا اسم کتاب دوم کمی طولانی نیست، اظهار کرد:
قبول دارم که اسم کتاب دوم طولانی است؛ اما دلیل دارم و دلیل آن این است که این داستان شدیدا انتزاعی است. وقتی داستان را میخوانیم، متوجه میشویم که درباره زاییش یک نوزاد مرده است که دغدغههای خودش را دارد و این دغدغهها با دغدغههای یک آدم زنده خیلی متفاوت است اما ما را به جاهایی میبرد که بین مردهها و زندهها مقایسه میکنیم. خود عنوان کتاب و مهندسی آن ما را به یک داستانی در دل داستانی دیگر میرساند.
این نویسنده با توجه به شرایط این روزهای جامعه و فراگیری بیماری کرونا از نپرداختن به چنین موضوعات در ادبیات گلایه کرد و گفت:
ما به ماجراها یا اتفاقاتی که پیرامون زندگیمان رخ میدهد یا نگاه سطحی داریم یا عمیقا به آن فکر میکنیم. کامو به مساله بیماری عمیقا فکر کرده است، نگاهی که ما کمتر به آن پرداختهایم.
وی افزود:
ما در کشورمان ادبیات داستانی قوی نداشتهایم و تازه بعد از مشروطیت چندتن از نویسندگان و ادیبان تلاش کردند تا ادبیات را از پاورقینویسی خارج کنند و به سمت ادبیات مدرن حرکت دهند. با این حال بحث این است که اگر ما به یک اتفاق یا بیماری مثل وبا میخواهیم بپردازیم و دربارهاش بنویسم، آیا زیباییشناسی مرگآوری را که در این بیماری وجود دارد، کشف کردهایم؟ به شخصه به کرونا فکر میکنم اما جرات نمیکنم چیزی درباره آن بنویسم؛ چراکه این مساله هنوز من را به وحشت نیانداخته است و من در قرنطینه در خانه هستم و ارتباطم با مردم قطع است. اما دارم فکر میکنم که در این کرونا چه زیباییشناسیای وجود دارد که در «طاعون» یا «کوری» نباشد.
آرام با اشاره به تنهایی انسان معاصر گفت:
داشتم فکر میکردم بهترین چیزی که در این چند وقت به آن رسیدهایم این است که در گذشته هر وقت اعلام میکردیم که دوست داریم تنها باشیم، همه میخندیدند و نمیدانستند که پشت تنهایی چه خلاقیتی نهفته است و چه اتفاقاتی رخ میدهد که میشود یک اثر بسیار مهم نقاشی، موسیقی، شعر یا رمان خلق کرد. حالا مردمی که در خانه نشستهاند، متوجه میشوند، با اینکه چند نفری در خانه قرنطینه شدهاند، اما تنها هستند. این ویروس دارد تنهاییمان را به رخمان میکشد. تنهاییای که ما همیشه داشتهایم اما به آن توجه نکردهایم.
وی ادامه داد:
ما تنهایی را دوست داریم؛ بحث بر سر این است که ما هیچ وقت در زندگی و کار گروهی موفق نیستیم. این ریشه در ایران باستان دارد. نگاهی به هنرهایی که در ایران باستان بوده بکنید؛ ما همیشه در هنرهای فردی مثل تکنوازی، نگارگری، مینیاتور، نقاشی و... موفق بودهایم؛ اما همین که مدرن میشویم و میخواهیم یک گروه تئاتر یا موسیقی تشکیل دهیم، فورا شاهد از بین رفتن آن هستیم. حال آنکه عمر گروههای تئاتر یا موسیقی در کشورهای اروپایی خیلی زیاد است.
نویسنده کتاب «به چشمهای هم خیره شده بودیم» در توضیح فردیتگرایی ایرانیان گفت:
این یکی از اشکالاتی است که در کشور ما وجود دارد، حتی وقتی گروهی به موفقیت هم میرسد بعد از موفقیت از هم میپاشد و هرکس به دنبال گرفتن سهم خودش است. شاید سن خیلیها قد ندهد یا گروه نمایشنامه «شهر قصه» را به خاطر نیاورند. «شهر قصه» از بیژن مفید بینظیر بود.
وقتی که این افراد گروهی در یک اپارتمان چند طبقه زندگی میکردند، من به عنوان یک دانشآموز بوشهری مجبور شدم سوار هواپیما شوم و از بوشهر به تهران بیایم تا این نمایشنامه را ببینم؛ زیرا این نمایشنامه با زندگیای کلونی شکلی که اینها داشتند ناگهان تبدیل به یک برگه برنده در تئاتر ایران شد و دیدیم که وقتی ما گروهی کار میکنیم، چقدر موفق هستیم و چقدر این موفقیت مدرن، برای زندگی امروز ما مفید است.
آرام معتقد است که کرونا مشکلات مختلفمان را نمایان کرد و حال وقت اصلاح آن است. او در این باره گفت:
دوست مشاوری میگفت که از وقتی کرونا آمده، تعداد مراجعات تلفنی ما زیاد شده است و افراد نمیتوانند بیش از آن ساعتی که در خانه با هم بودهاند، یکدیگر را تحمل کنند. متاسفانه بخش عمده جامعه ما سطحی فکر کرده و سطحی بزرگ شده است، قشری که نه به سینما علاقه دارد، نه به موسیقی و نه به کتاب و فقط به تفریحاتی میپردازد که در لحظه به وجود میآید و در همان لحظه هم از بین میرود و این از خطرناکترین تفریحات است.
وی در پایان گفت:
ما تفریحاتی انجام میدهیم که برای آن برنامهریزی نشده است؛ برخلاف کتاب و مطالعه که از پیش برای آن برنامهریزی شده است و نتیجه مطلوب دارد. کنار دریا نشستن و رقصیدن ممکن است که شادیآور و برای روحیه ما خوب باشد؛ اما روح ما را خسته میکند برای آن که روی آن برنامهریزی اصولی نیست. در این چند وقت خانواده متوجه شدند که ای داد بیداد ما برای همدیگر ساخته نشدهایم. اینها واقعیتهایی است که کرونا به ما نشان داد.
ارسال دیدگاه