گفتوگو با محمد چرمشیر 1396
مدت زمان مطالعه : 2 دقیقه
«نوشتن» اتفاق مهمی است که در نهایت هدف این 6 کتاب به آن ختم میشود. فردی که به نوشتن اشتغال دارد، فارغ از حوزهای که در آن مینویسد به یکسری از عادتها و تجربیاتش وابسته است. یکی از این کتابها درباره عادتهای روزانه زندگی کاری نویسندهها نوشته شده، در کتاب دیگری چکیدههایی از تجربیات سالها فعالیت آنها مطالبی آورده شده و یکی دیگر هم به مطالب آموزشی تعلق دارد.
آقای چرمشیر بین کتابهای این مجموعه کدام یک بیشتر نظرتان را جلب کرده است؟
قبل از اینکه به این سؤال پاسخ بدهم باید به شناختی که از خود آقای رهبر دارم اشاره کنم؛ سالهای سال است که او در مطبوعات ایران و در حوزههای مختلف کار کرده است. با وجود این گمان میکنم که همواره حوزه ادبیات مهمترین علاقهمندیاش بوده است. او بهواسطه تجربهای که در این سالها کسب کرده به نکتهای پی برده که تنها به یکی- دو دهه اخیر ختم نمیشود و ریشه در تاریخ دارد. غربیها در مورد هر موضوعی، حتی اگر یک قدم هم بردارند دربارهاش آثار بیشماری مینویسند و در جهت ثبت آن گام برمیدارند؛ چراکه تا چیزی ثبت نشود حتی نقد و بررسی آن میسر نمیشود. ما ایرانیان هزار قدم برداشتهایم اما هیچ کدام از آنها را ثبت نکردهایم و همواره جایی که باید حرف میزدیم چیزی نگفتهایم. جایی که باید قصه بگوییم، میگوییم: «خلاصه، بعدِش...»، اما غربیها بهواسطه آنکه همهچیز را در جزئیات ثبت کردهاند میتوانند درباره آن حرف زده و حتی بنویسند و دفاع کنند.
این مجموعه کتاب را در راستای همین ثبت کردنها میدانید؟
آقای رهبر به دلیل حضورش در مطبوعات به ضرورت تلاش برای این ثبت پی برده است. او در این کتابها نشان داده روندی که هر فرد در نوشتن هر بخش از ادبیات طی میکند چگونه است. به همین دلیل اقدام ایشان را بسیار مهم و اساسی میدانم و تأکید دارم که به آن نیاز داشتیم.
به کلیت انتشار این مجموعه نگاه مثبتی دارید، اما ارزیابیتان درباره فقدان الگوی واحد در انتشار هر یک از این آثار چیست؟
«نوشتن» اتفاق مهمی است که در نهایت هدف این 6 کتاب به آن ختم میشود. فردی که به نوشتن اشتغال دارد، فارغ از حوزهای که در آن مینویسد به یکسری از عادتها و تجربیاتش وابسته است. یکی از این کتابها درباره عادتهای روزانه زندگی کاری نویسندهها نوشته شده، در کتاب دیگری چکیدههایی از تجربیات سالها فعالیت آنها مطالبی آورده شده و یکی دیگر هم به مطالب آموزشی تعلق دارد. همه این 6 کتاب وقتی در کنار هم قرار میگیرند کامل و نتیجهبخش میشوند. آدمها برای خود عادت میسازند، عادتهایی که شاید به طور مستقیم با آثار آنان ارتباط نداشته باشد اما به هر حال بخش مهمی از روند زندگی کاریشان به شمار میآید. بنابراین معتقدم که یک بار باید به کتابها به صورت جزئی نگاه کرد و در مرتبه دیگر هم کلیت آنها را مدنظر داشت، در این صورت بیشک پاسخ این سؤال را خواهید یافت.
با توجه به انتشار آثار مشابه متعدد این مجموعه، ویژگیهایی که به آنها اشاره کردید برای انتشار مجموعه کتاب مذکور کافی بوده است؟
هر هنری از یکسری اصول فراگیر برخوردار است که درباره همه آنها صدق میکند. مسئلهای که درباره کتابهای مورد نظر هم صادق است. چیزی که در کتاب آقای رهبر به آن توجه شده آموزش نمایشنامهنویسی یا روزنامهنگاری نیست. وقتی ایشان با یک نمایشنامهنویس صحبت کرده از او نپرسیده که نمایشنامهنویسی یعنی چه؟ بلکه پرسیده شما بهعنوان نمایشنامهنویس چه کاری انجام میدهی؟ این دو پرسش تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند. من یک سواد عمومی و یک سواد فردی نسبت به شیوه خودم و فرآیندی که در نمایشنامهنویسی طی میکنم دارم. منِ نمایشنامهنویس نسبت به هر دو موردی که اشاره شد نگاه خاص خودم را دارم. آقای رهبر سعی کرده بپرسد که توِ نویسنده، روزنامهنگار، نمایشنامهنویس و... چگونه مینویسی!
سابقه آقای رهبر در فیلمنامهنویسی، نویسندگی و... چقدر او را در تألیف این مجموعه یاری رسانده است؟
یکی از دلایلی که باعث شده نگاه مثبتی به این اثر داشته باشم این است که با وجود تجربهای که آقای رهبر در این رشتهها دارد، تلاش کرده دانش خود را در این کار دخیل نکند. او همواره این نگرانی را داشته که سمت و سوی نگاه فردی را که طرف گفتوگو با اوست تحت تأثیر خودش قرار ندهد. او در تمام این 6 کتاب کوشیده تا بیطرف باقی بماند و این تلاش، آموزش بزرگی برای اهالی مطبوعات است تا مصاحبهگر در برابر سخنان مصاحبهشونده خود یا حتی پدیدهای که با آن روبهرو شده خونسرد برخورد کند. رهبر تلاش کرده تنها سؤالاتی را مطرح کند که جوابهایش ما را به سمت صحیح هدایت کند.
از آقای رهبر هم درباره این پرسیدم که چرا در برخی کتابهای این مجموعه از هیچ نویسنده ایرانی نامبرده نشده است! بهعنوان یکی از نویسندگان فعال در ادبیات نمایشی، نقدی به نحوه این گزینشها ندارید؟
ما در حال آشنایی با فنونی هستیم که صاحب آنها نیستیم، از آن جمله میتوان به همین بحث نمایشنامهنویسی اشاره کرد که حالا به دنبال عرض اندام در آن هستیم. دستیابی به این هدف مستلزم این است که حرفهمان را بلد باشیم و از همه مهمتر اصول آن را بیاموزیم. با رمان نوشتن یا داستاننویسی وارد کاری میشویم که دیگران در آن تجربه کسب کرده و اصلاً میتوان گفت که آغازگر آن بودهاند. اگر ما امروز در این حوزهها خلاقیتی داریم یا درباره آن صحبت میکنیم، خلاقیت به معنای دریافت چیزی است که متعلق به ما نبوده اما در حال تولید آن هستیم. وقتی درباره خلاقیت صحبت میکنیم به این معناست که درسمان را خوب یاد گرفتهایم. ما هنوز با آن خلاقیت نابی که در عرصههای یاد شده از غرب آمده فاصله کمی داریم و باید باز هم بکوشیم.
ارسال دیدگاه