گفتوگو با ابراهیم گلستان 2012
مدت زمان مطالعه : 2 دقیقه
امروز 24 بهمن مصادف بود با چهل و پنجمین سال تصادف و مرگ دلخراش #فروغ_فرخزاد، شاعر و سینماگر برجستهی ایران. دیدهام که به همین مناسبت، گزارشگر بیبیسی، روایتهایی از تصادف فروغ را از زبان برخی از نزدیکانش از جمله خواهرش خانم #پوران_فرخزاد ارائه کرده که با روایتی که من قبلاً از #گلستان در این مورد شنیدهام تا حدی متفاوت است. گلستان در روایتش از مرگ فروغ به من گفته است:
فروغ رفت خانهی مادرش ناهار خورد و بعد آمد پیش من در استودیو. خواهر فروغ توی خونه غش کرده بود و ناخوش بود و وقتی اون اومد پیش من ناراحت بود و دید من دارم کار میکنم. نوار صدای من خراب شده بود و دستگاه من آن را پاک نمیکرد و محمود هنگوال هم پهلوی من بود. به فروغ گفتم که تلفن کن به آقای ابوالقاسم رضایی که دستگاهشو برداره بیاورد و فروغ هم گفت شاید اون سر کار نباشه، من این نوار را میبرم و پاک میکنم و می آرم و بعد همراه رحمان (کارگر استودیو) سوار جیپ استیشن من شد و رفت و دیگر هم برنگشت و مرد.
من هیچ کلمهای از این حرفهایی که به تو زدم دروغ نبود. چون خیلی ساده است، من دروغ نمی گم، چون هر کسی دروغ بگه ممکنه بعدش فراموش کنه و پس و پیش بگه. و در ضمن من با کسی خرده پورده ندارم، از کسی هم نمیترسم.
همین زن (پوران فرخزاد) گفته بود که قبر فروغ را به دستور فرح ساختند. اما برن توی پروندههای صفی علیشاه نگاه کنند که یه سرلشگر عاقبلی بود که جزو گروه دراویش صفی علیشاه بود و مهدی سمیعی به من گفت که من به او می گویم که ترتیب قبر فروغ را بدهد و اون گفت که اگر 25 هزار تومن بدن من اجازه می دم این جا دفن کنند و من هم 25 هزار تومن پول فرستادم و اون اجازه کتبی 3 تا قبر را داد. حالا بیان بگن دربار پولش را داد.
چرا تشییع جنازه فروغ نرفتید؟
واضحه که نمی رم. برای چی باید برم. من تنها تشییع جنازهای که مجبور بودم برم وقتی بود که پدرم مرد و من مجبور بودم برای تشییع جنازهاش برم. برم چه کار کنم. تشییع جنازه چی هست؟ این حرفها احمقانه است. هنوز بعد از 45 سال هی به من زنگ میزنند و می خوان در این مورد با من گفتگو کنند. #جاهد من توی اون دنیایی که تو فکر میکنی، نه بودم و نه زندگی کردم و نه میخواستم زندگی بکنم.
من اینها را میدانم اما هنوز برای من و خیلیها این موضوع مبهم است.
مبهم چیه؟
به هر حال همه می گن چرا گلستان نرفت؟ خب چرا نرفتین؟
خب برم چه کار کنم. یه کسی مرده می خوان خاکش کنند، من برم چی کار کنم.
به هر حال «یه کس» نبود، فروغ بود دیگه!
هر کی می خواد باشه. تمومه قضیه. برم مردم نگاهم بکنند. آنها که رفتند برای چی رفتند. مرتیکه تا دو روز پیش توی مجله فردوسی برای فروغ فحش نوشته بود و گفته بود فروغ شاعر نیست. اما وقتی مرد رفت بلند شد رفت تشییع جنازهاش.
ارسال دیدگاه