گفتوگو با بهرام بیضایی 1385
مدت زمان مطالعه : 4 دقیقه
#بهرام_بیضایی، یکی از برجستهترین کارگردانان سینما و تئاتر ایران است. او در سال ۱۳۱۷ در تهران و در خانوادهای مذهبی که در کار تعزیه بودند، به دنیا آمد و از جوانی دلبسته تعزیه و تئاتر ایران شد و فعالیتهای هنری خود را آغاز کرد.
بهرام بیضایی که بیش از پنج دهه در حوزه ادبیات نمایشی ایران تاثیرگذار بوده است، در سینمای ایران نیز کارنامهای درخشان دارد.
او در دهه چهل، علاوه بر ساخت فیلمهای کوتاه و انتشار چند نمایشنامه و نقد در حوزه تئاتر و سینما، پژوهشها و تحقیقات خود را در زمینه تئانر ایران، چین و ژاپن منتشر کرد که هنوز این کتابها از مهمترین منابع در حوزه تئاتر ایران به حساب میآیند.
بهرام بیضایی با ساخت اولین فیلم بلندش با نام رگبار در سال ۵۱ توانست جایگاه ویژهای در سینمای هنری و روشنفکری ایران پیدا کند. او با ساخت فیلمهای بعدی خود در دهه پنجاه نظیر غریبه و مه، کلاغ و چریکه تارا توانست به خاطر نگاه متفاوتش به سینما، سینمایی را بنیانگذاری کند که بعدها سینمای بیضایی نام گرفت.
بيضايی می گويد:« فرهنگ ما نيازمند بازانديشی است در همه باورهايش، تاريخش، سوابقش و آنچه مانع رشد و باعث ايستايی و توقفش شده است. همه ما ناچاريم درباره همه چيز از نو بينديشم و همه چيز را از نو با تعقل و ادراک امروزی ارزيابی کنيم و تعريف های گذشته را بسنجيم واز صافی خرد و آزمون بگذرانيم و در قالب يک دانش، بينش و خرد امروزی سامان دهی کنيم. بدون اين بازنگری هر نوع بازسازی در جامعه سطحی و رونوشتی بدون عمق از کشورهای ديگر خواهد بود.»
در گفت و گویی که با بهرام بیضایی داشتم، تعدادی از سوالاتی را که شنوندگان رادیو فردا و دوستداران بهرام بیضایی مطرح کرده بودند، با او در میان گذاشتم:
علی از تهران: چه تفاوتهایی بین فیلمهایی که شما در دهه پنجاه ساختید یعنی قبل از انقلاب و فیلمهایی که در دهه شصت و هفتاد یعنی بعد از انقلاب ساختید، وجود دارد؟
هر کدام معرف زمانی هستند که ساخته شدهاند. من از لحاظ کیفیت نمیتوانم قضاوت کنم برای اینکه من منتقد خودم که نیستم، ولی در حقیقت نقش زمان است که در همه آنها دیده میشود. نهایتاً آنها موضوعاتی هستند که هرکدام در زمان خود برای من ضرورت داشتند. من کوشش خودم را کردم، ولی متاسفانه ما خیلی فضای موافق نداریم برای اینکه بیشترین کوشش به بهترین نتیجه هم برسد.
اگر شما کارهای من را دیده و دنبال کرده باشند ترجیح داشت که من این سؤال را میکردم و شما جواب میدادید که کارهای من چه تفاوتهایی کردهاند؛ چون من نمی بیینم خودم را و کارهایی را که میسازم به یک معنا مخاطبشان و یا منتقدشان نیستم.
الهام از اصفهان: از بعد از فیلم سگ کشی در سال ۷۹ همچنان در انتظار کار جدیدی ازشما هستیم. آیا از سال ۷۹ به بعد فیلم نامهای را به پایان بردهاید که خیال ساختش را داشته باشید و آیا میتوانید نوید ساخت فیلم جدید خود را بدهید؟
من چندین فیلمنامه را به پایان بردهام و برای اجازه هم فرستادهام. بعضی از آنها حتی روی کاغذ اجازه هم گرفته، ولی در عمل به مشکلاتی خورده است. می دانید که اینجا وقتی مجوز هم دارید مطمئن نیستید که میتوانید آن فیلم را بسازید برای اینکه بعضی وقتها مجوزهای کتبی وجود دارد، ولی توصیههای شفاهی ممکن است بشود به این ور و ان ور که آن فیلم ساخته نشود و این اتفاق برای من افتاد.
برای یک سناریو به اسم اتفاق خودش نمیافتد، این اتفاق افتاد. این کار مجوز هم گرفت چاپ هم شد، ولی عملاً امکان ساخت پیدا نکرد. یا فیلمنامه ای که از اول اجازه چاپ هم نگرفت به نام ماهی و همین طور چند کاری که بعد از آن خواستم بکنم از جمله گفت و گو با آب، باد، خاک، آتش که اصلاً امکان عملی برای آن پیش نیامد و نشد که مطرح و ساخته شود. مجوز نگرفت با اینکه خیلی هم علاقه مند بودم که بسازمش و همین طور در اول امسال کاری را تمام کردم به نام لبه پرتگاه که مجوز گرفته و با اینکه مجوز هم گرفته گاهی می گویند آره، گاهی می گویند نه؛ ولی الان جایی هستیم که گفتهاند آره و ما داریم دوباره شروع میکنیم که راه بیندازیمش.
امسال البته یک فیلم هشت دقیقهای هم ساختهام به نام قالی سخن گو که شاید بعد از شش سال واقعاً جوابگوی شش سال کار نکردن نباشد و میشود در واقع یک سال ونیمی یک دقیقه و حتماً کافی نیست، ولی توصیه میکنم اگر پیدایش کردید آن را ببیند.
یلدا از تهران: چقدر فیلمهای ساخته نشده و نمایشهای اجرا نشده و فیلمنامه و نمایشنامههای منتشر نشده دارید و چقدر سانسور در عدم ارائه آثار شما نقش داشته است؟
حقیقتاً من آمادگی ندارم که آمار بدهم. اگر میدانستم مراجعه میکردم یکی یکی میشمردم و میگفتم که چرا هر کدام از اینها در زمان خودشان اجرا نشدهاند و اگر چیزی در زمان خودش اجرا نشود، نمیدانم چرا دیگر هیچ وقت اجرا نمیشود برای اینکه سینمای ما این قدر هم ظرفیت ندارد که حتی همان تعداد نشده را کمک کند و یا سرمایه گذاری کند که ساخته شود برای اغلب آنها متاسفم که چرا ساخته نشدهاند.
و اما اینکه سانسور چه نقشی دارد. ببییند سانسور ما یک شکل نیست. ممیزی ما یک بخش رسمی دارد همانی که اعلام میکند که مجوز میدهد یا نمیدهد, این یک بخش رسمی است. بخش دیگر این است که ممکن است مجوز یک چیزی را بدهد، ولی پرده مناسب و زمان مناسب و امکانات برای نمایش ندهد. الان کلی از فیلمهای قبل از انقلاب عملاً توقیف است، ولی از نظر آنها این نیست. آنها به ما می گویند به ما ارائه نشده است.
الان می گویند بعضی از کارها در اولویت ما نیست. نمیگویند نه و می گویند الان شما یک کار دیگر بیارید که چه طور باشد و فرق نمیکند که چه طورتر باشد و بعضی از اینها این قدر طول میکشد که آدم خودش بفهمد که به اجازه نمیرسد و حتی بعضی وقتها اصلاً آدم را صدا میکنند و حتی یک بار میخواستند به من مشاور بدهند که به من کمک کند که سناریو مقبول و منطقی بشود که من البته رد کردم و فریادم به عرش رسید.
و بعضی وقتها شروع میکنند به نصایحی که این شخصیتها را عوض کنید و این را چه طور کنید و ... که اینها همه دوستانه است، ولی در حقیقت شکلی از سانسور است که خودت بگویی نه. حتی فیلمنامه ای هم که دوست داری به جای میرسی که وقتی به روی پرده میرود از آن بیزاری از همه چیزش از این همه دوندگی برای یک کار خیلی ساده.
من نمیدانم چرا این قدر ما باید رنج ببریم؟ چرا باید این قدر ارشاد بشویم؟ چرا این قدر باید تحقیر بشویم؟ نه یک نمایش درست نه یک صدای درست؛ هیچی درست نیست و آخر سر آدم فکر میکند که خدای من، من چرا در این حرفه هستم و چرا من ول نمیکنم؟ این است که راستش گذشته از اینکه بخواهم از کارهای ساخته نشدهام آمار بگیرم و هی تاسفی بر تأسفهای گذشتهام اضافه کنم و واقعاً چه فایده از این تأسفها؟
شهناز از اراک: من آرزوی همکاری با شما را دارم و میخواهم بدانم معیارتان برای انتخاب یک بازیگر چیست؟ آیا قبل از انتخاب تست میگیرید و یا در زمان شکل گیری یک شخصیت در زمان نوشتن می دانید سراغ کدام هنرپیشه معروف خواهید رفت و آیا امکان دارد که از یک بازیگر آماتور برای شخصیتهای اصلی فیلمتان استفاده کنید؟
وقتی من مینویسم واقعاً به بازیگری و اینکه کی این نقش را بازی میکند فکر نمیکنم. من سعی میکنم بیشترین امکانهایی را که در یک شخصیت هست در بیاورم و در واقع بنویسم و فکر نمیکنم که این شخص یا آن شخص این نقش را بازی میکند برای اینکه آن وقت مجبورم به محدودیتهای بازیگرهم فکر کنم.
من همیشه امیدوارم یک بازیگرانی ناگهان پیدا بشوند که وسعت کارشان و گستره استعدادشان ما را برانگیزد که چیزهای وسیعتر و بزرگتر بنویسیم. متاسفانه اینجا همه چیز خیلی محدود است. حتی ما کم کم به قهقرا هم میرویم چون هر تعریفی که به اینجا میآید یک چیزی را کسر میکند؛ نمیدانم چرا؟
اینجا دورانی که نابازیگران باب شده بود، این طور شده بود که ما همین طور هی نقش را کم میکنیم، کم میکنیم و کوچک میکنیم تا یک نقش به اندازه یک نابازیگر بشود؛ چون او یک بعد را بییشتر نمیتواند بازی کند و آن بعد هم همان خودش است. متاسفانه بازیگران ما هم به همین دلیل رشدی را که باید پیدا نمیکنند و بازی آنها خیلی ابعاد وسیعی پیدا نمیکند، در حالی که به نظر من امکانش را دارند.
من وقتی مینویسم واقعاً به بازیگر فکر نمیکنم، ولی بعد تست میگیرم. برای خاطر خودم که ببیینم این بازیگر در این لحظه چه شکلی دارد، چه صدایی دارد و چقدر امکان تغییر دارد و چقدر گستره بازیگریش به من امکان میدهد و تنها دلیلش همین است.
راستش بعضی وقتها هیچ بازیگری را برای نقشهایی که دارم پیدا نمیکنم و مجبور میشوم آخر سر مصالحه کنم و بعضی وقتها یکی میآید که گاهی کمتر از انتظار من است و گاهی بیشتر از انتظار من.
این حرفه هم آماتور یا غیر آماتور ندارد. یا یک کسی میتواند جلو دوربین برود یا نمیتواند. هر کس بتواند میرود جلو دوربین.
آخرین سؤال: کتاب ریشه یابی درخت کهن ، کتابی است که گویا هم اکنون مشغول آن هستید. این کتاب در چه وضعیتی است؟
این کتاب پارسال قرار بود منتشر بشود که متاسفانه برای اجازه دادن این قدر معطل کردند که تازه شش ماه قبل مجوزش آمد و من در این فاصله کتاب را نگاه کردم و دارم کارهای بیشتری را روی آن انجام میدهم.
برای این کتاب الان ۴۸ ساعت متمرکز را میخواهم که تمام بشود. این کتاب در اصل راجع به قصه هزار و یک شب است ولی موقعی که من روی آن کار میکردم، در یک مرحله مجبور شدم کتابهایی را که راجع به هزار و یک شب نوشته شده مرور کنم که عملاً این یک جوابی به آنها هم هست. کتاب قاعدتاً باید اردیبهشت ماه در نمایشگاه کتاب منتشر شود.
ارسال دیدگاه