گفتوگو با گیتا گرکانی 1398
مدت زمان مطالعه : 4 دقیقه
با نگاهی به ویترین کتابفروشیها و لیست کتابهای پرفروش در حوزهی کودک و نوجوان حتماً به تعدادی کتاب در حوزهی ادبیات گمانهزن برمیخوریم که تعدادشان هم قابل توجه است. کتابهایی که رفتهرفته بر تعداد مخاطبانشان هم افزوده میشود و این افزایش استقبال بر میزان تولیدشان هم اثرگذار است. #گیتا_گرکانی از داستاننویسان و مترجمانی است که سالهای زیادی از عمرش را صرف نوشتن و ترجمهی کتاب برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کرده است و حدود 70 اثر در کارنامهاش دارد. در ادامه گفتوگوی ما را با این مترجم، نویسنده و مدرس داستاننویسی میخوانید.
به نظر شما ادبیات گمانهزن در ایران از چه زمانی به صورت جدی مطرح شد؟
ادبیات گمانهزن در ایران قدیمی است و همیشه بوده اما زیاد به آن پرداخته نمیشد، در سالهای اخیر سروصدایش بیشتر شده و بیشتر به آن توجه میشود، آثار بیشتری هم در این حوزه ترجمه میشود و بیشتر درباره این آثار بحث و گفتوگو میشود درحالیکه قبلاً اینگونه نبود. مثلاً کتاب «ادیسه 2000» یا «راز کیهان» سالها پیش ترجمه شده و من حدوداً 50 سال پیش این کتابها را خواندم.
ادبیات گمانهزن در چه گروه سنی طرفداران بیشتری دارد؟ آیا میتوان برای آن محدوده سنی مشخص کرد؟
در سالهای اخیر تقسیمبندیهایی در مورد آن صورت گرفته که من شخصاً خیلی متوجه آنها نمیشوم. مثلاً متوجه نمیشوم داستان فانتزی یعنی چه؟ اگر داستان فانتزی را داستان تخیلی درنظر بگیریم همه داستانها به جز آثار غیر داستانی، تخیلی هستند. در سالهای اخیر بحثهای بیشتری درباره این ژانر صورت گرفته و گروههایی به آن پرداختهاند و آثار بیشتری تولید شده و طرفداران خاصی پیدا کرده که اغلب هم قشر جوان هستند. اینکه ژانری غالب میشود، دلیلی دارد. چون مخاطب میخواهد. شما میخواهید بچه را راضی کنید بهجای بازی کامپیوتری کتاب بخواند پس باید بتوانید کتابی به او بدهید که برایش جذابتر باشد. با درسِ اخلاق نمیتوان بچه را مجبور به کتاب خواندن کرد. اگر آموزشی هم درکار است آن آموزش باید پنهان باشد. بچهها کتابهایی را نمیخوانند که آخرش مجبور باشند از آن نتیجهگیری کنند.
توجه به تولید آثار فانتزی در حوزه کودک و نوجوان بیشتر است یا بزرگسال؟
تعداد آثار فانتزی در حوزه کودک و نوجوان بیشتر از بزرگسال است و این مساله در سراسر دنیا همینطور است. سالها قبل بحث سر این بود که بچهها باید بیشتر داستانهای غیرتخیلی و رئال بخوانند و معتقد بودند اینهمه تخیل و افسانه برای بچهها لازم نیست و بدآموزی دارد و این بحثها ادامه داشت تا زمان انتشار «هریپاتر». درواقع هریپاتر بازگشت قدرتمندی بود برای این نوع ادبیات. اما قبل از آن میتوان این ادبیات را در کارهای #آنتونی_هوروویتس دید. او در «جام نحس» که قبل از هریپاتر منتشر شد، دقیقاً یک مدرسه جادو را بهتصویر میکشد.
نویسندگان ایرانی چقدر در تألیف ادبیات گمانهزن موفق بودهاند؟
من همه آثار تألیفی در این حوزه منتشر شده را با دید انتقادی نخواندهام اما به عقیده من هروقت توانستیم آثاری در ژانرهای علمی تخیلی، فانتزی، وحشت و ... بنویسیم که با موفقیت ترجمه و ارائه شود، میتوانیم در این بازی موفق باشیم. اما در این زمینه خیلی تازهکاریم و هنوز نمیتوانیم تشخیص دهیم کدام کار علمی تخیلی است و کدام کار فانتزی. مثلاً خیلیها به اشتباه فکر میکردند کتاب «انسانها» را که من ترجمه کردهام در ژانر علمی تخیلی است، درحالیکه کاری فلسفی است نه علمی تخیلی. ما هنوز در تشخیص ژانر مشکل داریم. مثلاً فکر میکنیم اگر آدمفضایی در داستانی باشد یعنی علمی تخیلی است درحالیکه اینطور نیست. حتی در آثار غربی هم، کتابهای #آسیموف با این که در فضا اتفاق میافتند اما بیشتر به داستانهای پلیسی نزدیک است یا آثار #آرتور_سی_کلارک بیشتر بعد فلسفی دارند.
کدام ژانر در کشور بیشتر مطرح شده است؟
فکر میکنم در ایران طرفداران ژانرهای علمی تخیلی، فانتزی و وحشت با هم ترکیب شدهاند. یعنی معمولاً کسی که به یکی از این ژانرها علاقه دارد به دو ژانر دیگر هم علاقهمند است. مثلاً من وقتی شروع به ترجمه هوروویتس کردم خیلی از افراد حوزه کودک فکر میکردند این داستانها خیلی ترسناک است درحالیکه اغلب داستانهای هروویتس به بچهها شهامت زندگی کردن میدهد. البته بعداً به تدریج تعداد این داستانها بیشتر شد و بعضی از آنها واقعاً بیارزش است چون فقط در مخاطب ایجاد وحشت میکند و در مقابل بعضی از داستانها عمیق است. اصول ادبیات و هنر این است که در هر کاری عدهای خدایان داریم، عدهای متوسط و عدهای ضعیف و بنا بر سلیقه فرد، فرق میکند. هر کسی نویسنده خاصی را دوست دارد و نمیتوان سلیقهای را به مخاطب تحمیل کرد. برای اینکه در ادبیات تعداد مخاطبانمان کاهش نیابد باید به آنها اجازه دهیم هرکسی هرکتابی که دوست دارد، بخواند و برای مردم قانون و قاعده نگذاریم و نگوییم «اگر به آثار فلان نویسنده علاقه داری پس زردخوانی یا سلیقه سطح پایینی داری!» هرکسی میتواند به هر کتابی علاقه داشته باشد و این اصلاً دلیل برتری یکی بر دیگری نیست. ما تنها کشور دنیا هستیم که وقتی کسی را درحال کتابخواندن میبینیم کلهمان را جلو میبریم تا ببینیم چه کتابی میخواند و از روی آن میگوییم شخص مورد نظر با سواد است یا بیسواد. درحالیکه اصل خواندن لذتبردن است. باید ببینیم از چه کتابی لذت میبریم و همان را بخوانیم. ادبیاتی که به آن ادبیات زرد میگویند مختص کشور ما نیست، در همه جای دنیا وجود دارد و خیلی هم موفق است و ما نمیتوانیم روی تعداد زیادی از خوانندهها خط بطلان بکشیم و باید به سلیقه افراد احترام بگذاریم.
به نظر شما مطالعه کتابهای ادبیات گمانهزن چه تاثیری بر مخاطب دارد؟
میزان تأثیر هر کتابی در هر ژانری روی مخاطب بستگی به این دارد که چه کسی کتاب را نوشته باشد و چگونه داستان را پرداخته باشد. اگر کار سطح پایین و فقط به قصد ترس نوشته شده باشد، قطعاً تأثیر مطلوبی هم ندارد. اما اگر کار از سوی نویسندگان قدر نوشته شده باشد که باسواد و متفکرند، اطلاعات عمومی وسیعی دارند و برای نوشتن دلیل دارند، مانند هوروویتس تأثیر مطلوبی دارد زیرا سبک کاریاش طوری است که شهامت را در خواننده افزایش میدهد. بااینکه طبیعتاً هر نسلی نسبت به نسل قبلش خلاقتر میشود چون نسلهای قبل امکانات کمتری داشتند و مجبور بودند بیشتر ابتکار به خرج دهند و خلق کنند. اما معمولاً بچههایی که با آثار فانتزی روحشان پرورش یافته نسبت به سایر مخاطبان تخیل قویتری دارند. البته در ایران معضل بزرگتری داریم. بچهها تا 18 سالگی نمیتوانند کتاب بخوانند بعد از 18 سال که تازه میخواهند کتاب بخوانند با مشکل مواجه میشوند.
از طرفی میبینیم برخی داستانهایی که همیشه برای بچهها خوانده میشود و کار کودک و نوجوان محسوب میشود، واقعاً برای کودک وحشتآور و مسموم است و بچهها نباید این داستانها را بخوانند مانند «هنسل و گرتل» که واقعاً داستان بدی است و کودک نباید آن را بخواند چون خیلی وحشتآور است. اینکه والدین فرزندانشان را در جنگل رها میکنند و جادوگر بدجنسی آنها را پیدا میکند و میخواهد بچهها را بخورد و در نهایت جادوگر را در تنور میاندازند و میسوزانند واقعاً هولناک است. یا داستان «دخترک کبریت فروش» برای یک بچه نابودکننده است چون رنجی که نویسنده از آن در داستان صحبت میکند برای بزرگسال قابل درک است و بهنظر من این داستان برای بزرگسالان نوشته شده نه برای کودکان. این داستان ذهنیت کودک را نسبت به جهان به هم میریزد و احساس بیپناهی عمیقی در او ایجاد میکند. خیلی از افسانههای ما برای بچهها اصلاً مناسب نیست. نویسنده باید دقت کند چه چیزی را میخواهد به کودک ارائه دهد، چیزی که هیچ نوع بدآموزی و ویرانگری نداشته باشد. اما نوشتن برای بزرگسال این گونه نیست چون بزرگسال مجاز است هرچه میخواهد بخواند.
چه معیارهایی در نوشتن داستانهای ادبیات گمانهزن برای کودکان و نوجوانان باید مورد توجه قرار گیرد؟
نوشتن قانونمند است و اینکه کسی در کاری موفق شود یا نشود بستگی دارد به اینکه نویسنده یکسری اصول را رعایت کرده یا نکرده است. وقتی نویسندهای برای کودک یا نوجوان کار میکند غیر از اینکه هرکدام قوانین خاص خودشان را دارند از نظر میزان تکرار، نوع انتخاب کلمات و ... هم باید قوانین مورد نظر را رعایت کند. مثلاً یک کار ژانر وحشت براساس اینکه فقط باعث ترس شود را نمیتوان به بچه ارائه داد.
نسل جدید کتابهای هریپاتری میخواهد به نظر شما نویسندههای موفق دنیا در ادبیات گمانهزن کدامند؟
نویسندگانی مانند #رولد_دال و هوروویتس در این زمینه موفق بودهاند. نویسندههای موفق در دنیا در ایران هم موفق بودهاند و میبینیم کتابی مانند «هریپاتر» با وجود ترجمههای فاجعهآمیز در ایران فروش زیادی داشت. پس این نسل این کتابها را میخواهد. و اگر انتخابها و ترجمههای اهالی نشر خوب باشد به تدریج ذوق و سلیقه مخاطبان هم بالا میرود. نمیتوان با دعوا کردن مردم آنها را مجبور کرد کتاب بهتر بخوانند. باید کتاب خوب و در عین حال سرگرمکننده به آنها ارائه داد تا ترسشان نسبت به خواندن کتاب خوب بریزد. خیلیها میترسند کتاب بخوانند. مثلاً میگویند این کتاب خیلی جدی است درحالیکه وقتی ذوق و سلیقهشان بالا رفت و از کاری لذت بردند، همان کتاب را میخوانند. اگر مخاطان از کتاب لذت نبرند، نمیخوانند و برعکس. هرچقدر هم توهین و تحقیر کنید و بگویید سطح فلان کتاب پایین است آن را میخوانند. باید آثاری خلق شود که جذابیت ادبی داشته باشد و از سوی بچهها بتوانند در مدرسه هم کتاب بخوانند.
چه کتابی را در این حوزه برای مطالعه به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنید؟
من هم به بچهها هم بزرگسالان پیشنهاد میکنم کتاب «شازده کوچولو» با ترجمه #محمد_قاضی را بخوانند. «شازده کوچولو» زمان و مکان ندارد و همه مشخصاتی را دارد که یک اثر بزرگ باید داشته باشد. «شازده کوچولو» یک شعر بلند زیباست که هرکسی باید آن را بخواند. برای مطالعه این کتاب سن خواننده مطرح نیست؛ از بچه تا بزرگسال میتواند آن را بخواند و با خواندنش آدم بهتری میشود. اصولاً یک کارهایی را ادبیات بدون مرز میدانند مثل کارهای #مارک_تواین که هنوز هم فوقالعاده است. بچه را باید به کتابفروشی برد و آزاد گذاشت تا خودش کتاب انتخاب کند. نه اینکه فهرستی را که گروهی به عنوان کتابهای خوب معرفی کرده، خرید و جلوی بچه گذاشت و از او خواست که اینها را بخواند. این کار جنایت است. مخصوصاً در کشوری مانند ایران که عناوین کتابهایی که هر سال منتشر میشود محدود است نباید این کار را کرد چون میتوانیم همه کتابهایی را بخوانیم که در طول سال در این حوزه منتشر میشود.
ارسال دیدگاه