گفتوگو با مظاهر مصفا 1388
مدت زمان مطالعه : 3 دقیقه
هفتهی معلم بهانه مناسبی بود تا به سراغ استاد #سعدیشناس بازنشستهی دانشگاه تهران برویم و پای صحبتها و خاطرات دوران حضورش در دانشگاه بنشینیم.
دکتر #مظاهر_مصفا در سال ۱۳۱۱ در خانوادهای از اهالی تفرش (اراک) به دنیا آمد. دوران ابتدایی تحصیل خود را در مدرسهی حکیم نظامی قم سپری کرد و تحصیلات خود را در رشتهی زبان و ادبیات فارسی تا اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران ادامه داد. همزمان با ادامهی تحصیل به استخدام آموزش و پرورش درآمد و مدتی هم رئیس فرهنگ قم بود و چند هم ریاست مدرسهی عالی قضایی قم را به عهده داشت.
دکتر مصفا میگوید خانهاش را 40 سال پیش با حقوقی که از دانشگاه شیراز گرفته، ساخته است. خانهای که با وارد شدن به آن در گوشهگوشهاش اصالت را احساس میکنیم. در و دیوار خانه پر است از اشعار سعدی و عکسهایی که همه برای استاد یادآور خاطرات قدیمیاند. مصفا در لحظاتی نوهاش یعنی فرزند #علی_مصفا و #لیلا_حاتمی (بازیگران سینما) را در آغوش میگیرد و از این که فرزند و نوههایش را در کنار خود دارد احساس خوشبختی میکند.
او با لذت از خاطرات گذشتهاش صحبت میکند و با حسرت از اساتیدی که داشته یاد میکند. او معتقد است که هر قدر از این اساتید بگوید به ارزش و بزرگی آنها پی برده نمیشود. گفتوگوی مهر با این استاد ادبیات را در زیر میخوانید.
استاد، استاد کیست؟
استاد یک کلمه عام است، امروز حتی به یک نجار خوب هم استاد می گویند. در کار معلمی زمانی که یک معلم درجات ابتدایی را بگذراند و به پختگی و درجه بالایی از تدریس برسد شایسته نام استاد است. رسیدن به نام استاد نیاز به گذراندن دورههای مختلف و گذران سالهای زیادی است و به راحتی نمیتوان این عنوان را به دست آورد.
چه تفاوتی میان استادان امروز و دیروز مشاهده میکنید؟
کسی که عنوان استادی را کسب میکند اگر وجدان معلمی داشته باشد مسئولیت سنگینی دارد. در همه مشاغل اینگونه است اگر وجدان کار وجود داشته باشد آن شخص احساس مسئولیت بیشتری میکند.
شخصی که به مسئولیت میرسد به نسبت اوضاع و نسبتی که با کار دارد مسئولیتی را میپذیرد. یک استاد زمانی که پس از سالها زحمت و تحقیق و تألیف مقالات و کتابهای مختلف به این عنوان دست پیدا میکند باید عظمت این نام را درک کند و با توجه به این نام احساس مسئولیت کند.
برخی از افراد معتقدند که استادان قدیمیتر در علم انحصاری عمل میکنند و اجازه رشد به استادان جوان را نمیدهند، شما چقدر این موضوع را قبول دارید؟
این موضوع ممکن است در همه سازمانها وجود داشته باشد اما یک قانون کلی نیست. همه استادان و همه دانشگاهها این طور نیستند، جایی که اخلاقیات حاکم نیست وجدان معلمی هم حاکم نیست و انحصار طلبی به وجود میآید. زمینههای اخلاقی شخص، زمانی که صاحب سمتی شد ممکن است مجموعه کار را به یک جاه طلبی تبدیل کند. در واقع آن فرد همه چیز را در انحصار خود میگیرد و سعی میکند یارانش را جمع کند.
اما با توجه به این که اساتید مستقیماً در دید جامعه هستند به نظر میآید این موضوع در مورد آنها بیشتر به چشم میآید، این طور نیست؟
در حوزه اساتید هم مانند تمام مشاغل ممکن است این امر وجود داشته باشد اما این هوشیاری و مناعت طبع اساتید باتجربه است که اجازه کار خوب به اساتید جوانتر را میدهد تا آنها هم رشد کنند. تجربه اساتید باید آموزگار جوانان باشد وگرنه اگر بخواهیم جوانان را فراموش کنیم پیر میشوند و از بین میروند بنابراین یک استاد مجرب و با وجدان سعی میکند برای خودش یک جانشین تعیین کند، این مسائل بیش از علمی بودن، اخلاقی است و تابع وجدان معلمی و وجدان اجتماعی است.
موضوعی که شما مطرح میکند بسیار آرمانی است اما در جامعه کمتر دیده میشود.
کسی که اجتماعش را دوست دارد وقتی میبیند خودش ممکن است دیگر نباشد یک جانشین برای خودش تعیین میکند تا فرهنگ اجتماع لنگ نشود و دانشگاه فقیر نشود تمام اینها مسائل اخلاقی هستند، درست است که در دانشگاهها علم حاکم است اما زمانی که اخلاق نباشد علم هم جوابگو نیست.
شما چقدر با این موضوع درگیر بودهاید؟ آیا شما هم مورد تبعیض قرار گرفتید یا تبعیض آمیز برخورد کردید؟
در حوزه کاری من هم این اتفاق زیاد افتاده است و من در طول سالهای جوانی ظلم و تبعیض زیادی دیدهام. اما در سالهایی که دیگر یک استاد جوان نبودم و جزء اساتید باتجربه به حساب میآمدم سعی داشتم تا به جوانترها توجه بیشتری داشته باشم.
تفاوت مقاله نویسی و تالیفات در نزد استادان قدیم و امروز بیشتر در چه بخشهایی است؟
امکانات جدیدی که امروزه به وجود آمدهاند مانند استفاده از اینترنت و وسایل جدیدی که کار را راحت میکنند ممکن است موجب آسانی دسترسی به مؤاخذ شوند اما اصالت کار از بین میرود و مانند غذای پختهای میشود که کسی که آن را نپخته است قدرش را نمیداند.
یعنی شما با وجود این امکانات مخالف هستید؟
نه. اما این وسایل جدید یک در واقع وسایل کمک جانبی هستند که دانشجویان و اساتید بتوانند سریعتر به منابع دست پیدا کنند اما نباید خود را کاملاً وابسته به این امکانات کنند بلکه خوشان هم باید زحمت بکشند و از کمک اساتید باتجربه بهره مند شوند.
یکی از بحثهایی که امروز وجود دارد موضوع جایگاه واقعی اساتید است؟ امروز اساتید چقدر به طور واقعی تکریم میشوند؟
این قضیه مربوط به معیشت است. اگر معیشت یک استاد مختل شود مسلماً نمیتواند خیلی خوب کار کند. زمانی که من بازنشسته شدم درست یک ماه قبل از دو برابر شدن حقوق بود اما به طور کلی میتوان گفت کهشان اساتید در این قضیه حفظ میشود.
اما امروز مسئولان مدعی هستند که آیین نامههای خوبی برای تکریم اساتید وجود دارد؟
آیین نامهها بر اساس تجربه نوشته میشوند اما مجری آنها باید فردی سالم و عادل باشد. اگر این عدالت وجود نداشته باشد آین نامهها در عمل کارایی نخواهند داشت و بدون تأثیر باقی میمانند.
شما شخصاً چقدر از آیین نامههای موجود برای تکریم اساتید استفاده کردهاید؟
سالی که مدرک لیسانس ام را گرفتهام با وجود سن کم رئیس فرهنگ قم شدهام و 72 مدرسه را در آن دوران ساختم و یا تعمیر کردم. آن زمان آیت اللههای بزرگ قم افرادی مانند امام خمینی (ره)، آیت الله بروجردی و آیت الله شریعتمداری بودند که رابطه خوبی با هم داشتیم. یادم است که حقوق مرا آن زمان آیت الله بروجردی پراخت میکرد.
کدام یک از استادان ایران را شایسته واقعی این عنوان می دانید؟
باسواد بودن و کسب مقام استادی مستلزم داشتن شایستگی و سزاواری است. در حوزه ادبیات بسیاری از اساتید علاوه بر اینکه ادبی هستند یک شخصیت اجتماعی محبوب دارند مانند #باستانی_پاریزی که به غیر از اینکه استاد ادبیات است جامعه هم او را میشناسد و یا #شفیعی_کدکنی که بسیار باسواد است و جامعه هم او را میشناسد و به عنوان یک استاد خوب ادبیات پذیرفته است.
استادان خوب همواره شاگردان خوبی بودهاند، کدام یک از اساتید خود را به یاد دارید؟
#جلال_الدین_همایی"، #مدرس_شریف، دکتر مصفا، دکتر #خطیبی، دکتر #صادق_کیا و دکتر #معین از استادن من بودند و زمانی که دارم از آنها اسم میبرم شما تنها میشنوید اما محال است که دیگر نظیر این اساتید پیدا شوند.
خاطره بدی از اساتید خود هم دارید.
با وجود اینکه دوره دکتری دو سال است من 9 سال در این دوره توقف داشتم. علت آن هم یک استاد بود. من به یکی از اساتید خود که از #بهار انتقاد میکرد گفتم شما که بهار را قبول ندارید بهتر است فقط جزوه بگویید زیرا بهار اینجا نیست که از خودش دفاع کند بنابراین مورد غضب این استاد قرار گرفتم تا حدی که وی اشعار من را بیهوده میخواند.
حرف آخر؟
وقتی صحبت از آدمهای علمی میشود همه فکر میکنند این افراد با دنیای عادی فرق میکنند درحالیکه من در دوران دبیرستان کشتی میگرفتم و همیشه در زمینهای فوتبال بودم حتی چند وقت قبل در وسایل خواهرم کاغذی را پیدا کردم که در آن از من به دلیل درست کردن روزنامه دیواری و فعالیتهای دانشآموزی تقدیر شده بود. مثل همه بچههای دیگر!
ارسال دیدگاه