گفتوگو با سامگیس زندی 1397
مدت زمان مطالعه : 5 دقیقه
چندی پیش ترجمهی رمان هلندی «سوءقصد» با محوریت اتفاقات پایانی جنگ جهانی دوم در این کشور، توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد. این کتاب نوشتهی #هری_مولیش از شناختهشدهترین آثار نویسندهاش است که با قلم #سامگیس_زندی مترجم ایرانی مقیم هلند به فارسی برگردانده شده و جدیدترین ترجمهی این نویسنده در نمایشگاه کتاب تهران محسوب می شود.
با سامگیس زندی دربارهی گوشههایی از ادبیات هلند و رمان «سوءقصد» و همچنین نویسندهاش هری مولیش گفتوگو کردهایم.
خانم زندی بین کتابهایی که ترجمه کردهاید، نشانههای موضوعی وجود دارد که خبر از علاقهمندیها و گویی دغدغههای شما میدهند. مثلاً «سوءقصد» و «اندوه بلژیک» درباره جنگ جهانی هستند. جنگ جهانی دوم، چه جذابیتهایی برای شما دارد؟ کدام قسمت از این رویداد بزرگ، ذهن شما را درگیر کرده است؟
البته غیر از این آثار، رمانی هم برای نوجوانان ترجمه کردهام به نام «زمستان روزگار جنگ» اثر #یان_ترلو. بیشتر نویسندگان بزرگ هلند نوجوانیشان را در زمان جنگها سپری کردهاند و معمولاً بهترین آثارشان تا اندازه زیادی بیوگرافی خودشان است. مثل #هری_مولیش، #هوگو_کلاوس و یا #سیس_نوتبوم. در زمان جنگ، بشر بسته به نقشش در زمان و مکان خاص خود به شدت تغییر چهره میدهد. همین تغییرها صحنههای مضحک یا غم انگیز دنیا و نهایتاً ادبیات را خلق میکنند؛ صحنههایی پر از قهرمانها و آدمهای کوچک. به ویژه وقتی نویسنده این تغییرات را در زمان طولانیتری دنبال میکند: پیش از جنگ، زمان جنگ و بعد از جنگ. در هر یک از این صحنهها نوعی هیجان موج می زند که خودمان هم تجربه کردهایم.
رمانهایی مثل «سوءقصد» یا «تشریفات» به نوعی درباره زندگی در هلند و آمستردام هستند. زندگی شما در آمستردام و ترجمه این دو رمان هم به نظرم، نشان دهنده این است که گوشهای از ذهن و قلب شما با خیابانهای آمستردام و شهرهای هلند گره خورده باشد.
ده سال اول مهاجرتم را در دانمارک و پانزده سال اخیر در هلند زندگی کردهام؛ به اندازه همین سالها در این کشورها هم خاطراتی ساختهام. اما آنچه در ارتباط با رمانهاست، این است که در این کشورها گاهی میتوانید خیابانها و کوچهها و ساختمانهایی را که نویسنده در داستانی مربوط به ۵۰ سال پیش نوشته هنوز سر جایشان ببینید؛ جلوی آنها بایستید، چشمتان را ببندید و سیر ماجراها را مجسم کنید.
بعد از خواندن و ترجمه رمانهای «تشریفات» و «اندوه بلژیک»، به تماشای همه کانالها، خیابانها و مغازههای رمانها رفتم. آرزو داشتم میتوانستم جلوی کوچهها و خیابانهای قدیمی زادگاهم زنجان بایستم، چشمم را ببندم و خاطرهها را از پیش چشم بگذرانم. اما این محال است. افسوس میخورم در آن زمان عکاسی تا این اندازه رایج و آسان نبود تا حداقل عکس محلهها را حفظ کرده بودیم؛ نه یک کوچه نه خیابان نه ساختمان. ساختمان شهرهای این مملکتها هنوز شبیه زمان جنگ جهانی دوم است و دیدن این محلها، خاطرات کودکیام را که نه؛ ولی رمانهای نویسندگانشان را برایم زندهتر میکند.
دو سؤال پیشین و پاسخشان موید این هستند که شما برای انتخاب کتاب برای ترجمه، عموماً در پی فروش بالا و اقبالی که در بازار نشر میشود، نیستید. ظاهراً چیز دیگری برای شما مهم است! آن چیز یا مفهوم چیست؟
به نظر من کلاً اروپاییها واقعگراتر از ما هستند. یعنی در رویارویی با رویدادها، با افراد و با تمایلاتشان؛ نه وحشتی دارند نه رودربایستی. حقوق راستین بشری در اختیارشان است! نویسندههایشان هم با همین ویژگی مینویسند؛ با شهامت کامل. دیگر اینکه نویسنده اروپایی برای خلق یک اثر، به اندازه یک کار تحقیقی علمی زحمت میکشد و فقط به قدرت نویسندگیاش متکی نیست. یعنی در هر زمینه دانش درستی را به خواننده منتقل میکند. شما با خواندن رمان «حس برف خانم اسمیلا» تنها یک موضوع جنایی را دنبال نمیکنید بلکه آن را با دانشی از جزئیات پیرامونش درک و هضم میکنید. رمانی است که هوشیارانه نوشته شده؛ خواندنش هم هوش و دانش طلب میکند!
#پیتر_هوگ نویسنده دانمارکی، رمان را با تحقیق و مطالعه عمیق در مورد روابط مقامهای دولتی دانمارک، اعضای جامعه پزشکی دانمارکی، کشتیرانی، سیاستهای دانمارک در گرینلند، اداره کازینوها و غیره مانند یک داستان زنده و ملموس حکایت کرده است. خودتان میبینید من مجبور شدهام برای رمانها، زیرنویسهای مفصلی تهیه کنم تا خواننده برای درک کامل رمان حضور ذهن داشته باشد.
هر یک از نویسندههای اروپایی شخصیت پردازی، زاویه دید مختص خودشان را دارند، هیچ چیز در این اثرها قابل پیش بینی نیست. به نظر من نویسنده ایرانی که اندوه بلژیک را خوانده باشد دیگر نمیتواند مثل زمانی که آن را نخوانده بود، بنویسد. شاید به نظر شما این اغراق است اما میخواهم بگویم احساس خودم تا این اندازه تحت تأثیر قلم هوگو کلاوس قرار گرفته است. هدف من این است این سبکهای نوشتاری و دیدگاههای متنوع، در دسترس کتابخوان ها و نویسندههای جوان قرار بگیرد.
از زبان هلندی و دانمارکی به اندازه زبان انگلیسی اثری ترجمه نمیشود در حالی که این رمانها به دهها زبان دیگر ترجمه میشوند. من هم به فارسی ترجمه میکنم امیدوارم دوستان مترجم ایرانی آشنا به این زبانها هم بیشتر به معرفی و ترجمه این آثار بپردازند.
در مورد «سوء قصد» خودتان چقدر از نزدیک، شخصیتهای ما به ازای این رمان را دیدهاید؟
چه سؤال خوبی! همه افراد این رمان را میتوانم در خاطراتم به جا بیاورم یا تعریفشان را شنیدهام: انگار در موقعیتهای هراس آور زندگی در سرتاسر دنیا شخصیتهای مشابهی شکل گرفتهاند. خانوادههای نابود شده، کودکهای سوگوار، جوانهای فداکار، مادرهای پر احساس، مامورهای بی تفاوت کور و کر، فرماندههای خطاکار و پشیمان.
جنگ جهانی دوم چقدر در زندگی واقعی مردم هلند تأثیر دارد؟ در زندگی داستانی، سینمایی و هنریشان چه طور؟
چیزی که برای اولین بار در دانمارک و بعد در هلند توجه ام را جلب کرد، به گفته برخی از دوستان مهاجر، خستگی این ملتها نبود؛ قدردانیشان بود؛ اهمیت دادن به کمترین مقدار، بدترین کیفیت، بی استعدادترین افراد، ظاهرهای نه چندان چشم نواز و کم درآمدترین شغلها. نسلی که جنگ را دیده، میگوید این رفتار را در زمان جنگ از پدران و مادرانشان آموختهاند یعنی زمانی که طی زمستانهای قحطی مجبور شده بودند با پیاز گلها تغذیه کنند.
برای هلندیها، تأثیر جنگ جهانی دوم در ادبیات و سینمایشان، یک واقعیت منطقی و مسلم است. جنگها و تغییرات رفتاری مردم در این زمان معمولاً پر از موضوعهای ناب برای نویسندگان و شعرا و هنرمندان است. بیشتر رمانهای برجسته و کلاسیک هلندی از جنگ داخلی اسپانیا و یا جنگ جهانی دوم مایه گرفتهاند. ادبیات غیر از اینکه وسیلهای برای بیرون ریختن آسیبها و زخمهاست، وسیلهای هم برای درک گذشته است. هنوز پدران داستان سرایی زندهاند که زمانی، جوانهای جنگ جهانی بودهاند.
نویسندگان شهیری مثل هرمانس، کلاوس، سیس نوتبوم و نویسندگان جوان پس از جنگ بودهاند که کودکیشان مملو از خاطرات آن روزگار است. هرمانس جایی نوشته است: «همه نوجوانی من با تهدیدات آغاز جنگ سپری شد. در آن دوره زندگی با وجود پدر و مادر بی نهایت سختگیرم از آزادی محدودی برخوردار بودم همین که دیپلم دبیرستان را گرفتم، جنگ آغاز شد و آن دوره زندگیام هم نابود شد.» در دهه شصت و هفتاد فیلم و سریالهای تلویزیونی پرطرفدار زیادی با موضوعات جنگی ساخته شدهاند؛ از قبیل «حمله»، «سرباز خاندان نارنجی» و «علف تلخ». فیلم سرباز خاندان نارنجی که اخیراً هم موزیکالش ساخته شده در مناسبتهای ملی از تلویزیون هلند پخش میشود.
غیر از ادبیات هلند، رمان یا داستانهای دیگر کشورها هم هستند که شما را گرفتار موضوع جنگ جهانی کرده باشند؟
ادبیات همه کشورهای اروپایی از جنگهایی که در مرزهایشان رخ داده، تأثیر زیادی گرفته است. در ابتدا از جنگ داخلی اسپانیا بعد هم دو جنگ جهانی. من دنبال رمانهایی با موضوع جنگ نمیگردم ولی در رمانهای نویسندههای مورد علاقهام معمولاً موضوع داستان به نحوی، حوادث و روابط زمان جنگ را در بر دارد. رمان دانمارکی «حس برف خانم اسمیلا» اثر پیتر هوگ یکی از همین رمانهاست. رمانهای جنگی برجستهای به زبانهای آلمانی و اسکاندیناویایی و سایر زبانها نوشته شده که من فقط سراغ ترجمه آثاری خواهم رفت که با زبان اصلیشان آشنا هستم؛ دانمارکی و هلندی و فلاندری.
به نظرتان رمان «سوءقصد» ضد جنگ است؟
محوری که این رمان دورش میچرخد، این سؤال است: مقصر که بود؟ یافتن پاسخ این سؤال است که آنتون را در همه سالهای زندگی درگیر میکند. مولیش نمیخواهد در رمانهایش فقط واقعیتهایی را تصویر کند که همه آن را میدانند. او سعی میکند اتفاقها را در این رمان، از جانب شخصیتهای متفاوت وصف کند و روابط بین رویدادها را با رویاها و اسرار فراسوی زمین میجوید. خواننده میبیند وقتی ماجرایی را تک تک افراد به قول شما درگیر؛ تعریف میکنند یافتن مقصر به این سادگیها هم نیست. هری مولیش جنگ را ابدی میداند. یعنی به نظرش امری مسلم است. پس این داستان زندگی خانوادهای است در برههای از تاریخ زمین.
نسخه سینمایی این کتاب را دیدهاید؟ آیا آن را دوست داشتید؟ به نظرتان رمان بهتر است یا نسخه سینمایی
بله. کارگردان فیلم، فونس رادماکرس از کارگردانهای خوب هلند است. این فیلمش هم در سال ۱۹۸۷ برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد. در تاریخ سینمای هلند هم یکی از آثار ماندگار و برجسته است. در هر حال کمتر فیلمی میتواند با رمان مربوطهاش رقابت کند. به ویژه رمانی با زبان مولیش؛ پر از اشاره و نشانه. با وجود این، فیلم به اندازه رمان کشش کافی داشت. صحنهها و شخصیتها با تصور من مغایرت چندانی نداشت. منتقدین سینمایی، هنرپیشه مشهور هلندی درک دی لینت (شخصیت اصلی رمان یعنی آنتون استینویک) را انتخاب مناسبی برای ارائه این نقش دانستهاند.
کمی هری مولیش را هم برای مخاطب ایرانی معرفی کنید!
هری مولیش نویسنده هلندی در سال ۱۹۲۷ در هارلم متولد شد؛ دقیقاً نه ماه پس از فوران کوه وزوو، چیزی که او تصور میکرد فقط یک تصادف نبوده است. و درسال ۲۰۱۰ در سن ۸۳ سالگی با بیماری سرطان درگذشت. پدر مولیش اتریشی-مجاری و مادرش از یهودیهای آلمان بود. مولیش یکی از مهمترین نویسندههای هلند است. او و دو نویسنده دیگر، #فردریک_هرمانس و #جرارد_ریو «سه نویسنده بزرگ» پس از جنگ محسوب میشوند.
یعنی تشکیل یک مثلث میدهند!
بله همین طور است.
پدر هری مولیش از مقامهای مسئول بانک لیپمن روزنتال بود. این بانک از طرف نازیها مأمور مصادره اموال یهودیها شده بود. پدرش به خاطر رابطه با نازیها، توانست مانع از فرستاده شدن مادر یهودی هری به بازداشتگاه شود. به خاطر همین پارودی یا نقیضه بود که مولیش میگفت: «من خودم جنگ جهانی دوم هستم. در خون من هم مهاجم هست و هم قربانی.» برایش مفاهیم شرارت و نیکوکاری، گناهکاری و بیگناهی پیچیده بود که مرز ناپیدای این مفاهیم در همه آثارش نمایان است.
مولیش چگونه نویسنده شد؟
چگونگی نویسنده شدنش را این طور تعریف کرده است: «در نیمه دوم دهه چهل، پس از خاتمه جنگ با پرستارم فریدا در خانهمان تنها مانده بودیم. پدرم به جرم خیانت در آمستردام زندانی شده بود و مادرم از سالها پیش به آمریکا مهاجرت کرده بود. من به شیمی علاقه زیادی داشتم و مشغول تهیه کتاب شیمی به زبان ساده بودم. ۱۸ ساله بودم. روزی از کنار خانهای میگذشتم با پنجرههای باز؛ از اتاق صدای پیانو میآمد و دیوارها با قفسههای کتاب پوشیده شده بود. با همین صحنه اولین داستان در ذهن من نقش بست. از آن لحظه میدانستم من یک نویسنده هستم. اولین داستان من «اتاق» یک سال بعد در مجله هفتگی السویر منتشر شد.»
به نظر مولیش وظیفه نویسنده این است که معنای عمیقتر واقعیت را به مردم نشان دهد. این معنا را میتوان به کمک اسطورهها و نمادهای موجود در این واقعیتها بیرون کشید و در زندگی روزمره میتوان اسطورهها و حقایق را به هم پیوند داد. در همه داستانهایش به اسطوره و نماد اشاره شده است. معروفترین و محبوبترین رمان هری مولیش رمان «سو قصد» است که در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است. از این رمان در سرتاسر دنیا دو میلیون نسخه به فروش رسیده است. آثار مولیش بیش از همه نویسندگان هلندی به سایر زبانها برگردانده شده است؛ دقیقاً به ۳۹ زبان. از بیشتر آثارش برای تهیه فیلم و نمایشنامه بهره گرفته شده است. مهمترین این فیلمنامه ها هم بر اساس رمانهای «سو قصد»، «دو زن» و «کشف بهشت» نوشته شده است.
در حال حاضر مشغول ترجمه چه اثری هستید؟
اخیراً ویرایش رمان «اربابهای چای» اثر #هلا_هسه را تمام کردهام؛ رمانی است استعماری تاریخی. در ارتباط با بهرهکشیهای هلند از خاک و مردم هند شرقی یا اندونزی کنونی. نشر مروارید این رمان را منتشر خواهد کرد. رمان دیگری هم از #آدریان_وان دیس در دست ترجمه است که این رمان هم داستان زندگی خانوادهای هلندی در اندونزی است که زمان جنگ جهانی دوم به اردوگاههای ژاپنی در اندونزی فرستاده شدهاند. این داستان در سه دوره زمانی پیش از جنگ، زمان جنگ و بعد از جنگ حکایت شده است. هر دو این رمانها به ده زبان مختلف ترجمه شدهاند و از آثار برجسته هلندی به شمار میآیند. اگر روزگار فرصت دهد رمانهای دیگری هم از همه این نویسندههای بزرگ هلند و دانمارک را به فارسی برمیگردانم.
ارسال دیدگاه