گفتوگو با الفریده یلینک 2004
مدت زمان مطالعه : 1 دقیقه
#الفریده_یلینک پیش از دریافت جایزهی نوبل ادبیات جوایز دیگری نیز به دست آورده بود که مهمترین آنها عبارتاند از:
جایزهی هاینریش بل، ۱۹۸۶
جایزهی گئورگ بوشنر، ۱۹۹۸
جایزهی هاینریش هاینه، ۲۰۰۲
جایزهی فرانتس کافکا، ۲۰۰۴
آثار:
مهمترین اثر او رمان «پیانیست» است که سال ۱۹۸۳ منتشر شد. #میشائیل_هانکه سال ۲۰۰۱ فیلمی با نام معلم پیانو بر اساس این رمان ساخته است. موضوع رمانها و آثار یلینک به گونهای است که به فارسی قابل ترجمه نیستند.
چطور شد که نویسنده شدید؟ چه کسی الهامبخش شما بود؟
همانطور که خیلی از نویسندههای دیگر میگویند از طرفی همهی کاری که از بچگی میکردم خواندن کتاب بود، من گوشهگیر بودم، و این اخلاقِ من را والدینم و محیط اطرافم تشدید میکردند. از طرف دیگر، هرچقدر بیشتر میخواندم، این شکاف مشهور را بین خودم و دنیا بیشتر حس میکردم. خیلی زود شروع کردم، و بعد فکر میکنم سعی کردم این شکاف را با چیزی پر کنم که برایم قابل دسترس و ملموس بود، و تنها چیزی که داشتم نوشتن بود. انگیزهام خصوصاً در دههی 1950، وقتی گروه وین توسط نویسندهای بنام اچ سی آرتمان تأسیس شد، تقویت شد. این گروه به من نشان داد اگر میخواهید چیزی بگویید، باید بگذارید خود زبان آن را عنوان کند، چون زبان معمولاً معنادارتر از محتواییست که یک نفر تصمیم میگیرد منتقل کند. آموختههای من در موسیقی و ترانهسرایی موجب شد یک فرآیند زبان موسیقایی را یاد بگیرم که در آن بهعنوان مثال، آوای کلماتی که مینوازم باید معنای واقعیشان را برای ارائهی معنا در میان بگذارند.
حالا که برندهی جایزه نوبل شدید، فکر میکنید روی آیندهی حرفهی شما تاثیری خواهد داشت؟
حس میکنم طوری آیندهی حرفهای من را تحت تأثیر قرار خواهد داد که بدون هیچ نگرانی بتوانم هنر نوشتنم را با آرامش خاطر توسعه بدهم. این قضیه حتی میتواند برای پروسه زبانی من خوب باشد، همانطور که گفتم موزون و آهنگین است.میتواند از منبع بزرگتری از آزادی گرفته شود. طنز میتواند کارها را خیلی راحتتر کند.
اینترنت برای شمای نویسنده چه نقشی ایفا کرده است؟
اینترنت برای من ستودنی است. دلم نمیخواهد حس «جاودانه نوشتن» داشته باشم. سرعت و زودگذر بودن اینترنت برای من خیلی جالب شده است.
گاهی اوقات عنوانی در بالای صفحهام درست میکنم به نام «یادداشتها»، که سعی میکنم در آن چیزهایی بنویسم که با سرعت گفته میشوند، مثلاً ایمیلها، که از یک طرف عنوان کنندهی اتفاقات حال هستند ولی از طرف دیگر قانوناً در جای خاصی نوشتهنشدهاند. در عوض بیشتر شبیه نوشتهای ست که با انگشت روی شن خیس نوشته شود. هر زمان میتوان آن را محو کرد، درحالیکه کتاب چیزی است که «باقی میماند»، همانطور که بوده، چیزی که در دست میگیرید.
به نظر شما مبرمترین قضیهی اجتماعی در جامعهی غربی امروزه چیست؟
سؤال سختی ست. فکر میکنم انزوا یکی از بزرگترین مشکلات است، یک مانع رو به رشد برای وحدت سیاسی. در گذشته میگفتیم: به سلامتی توسعه آگاهی طبقاتی. بورژوازی خرد جامعه، با امید صعود اجتماعی و درک اینکه هر لحظه ممکن است شکست بخورند (هیچ «شغل همیشگی» وجود ندارد، همه در معرض خطر هستند؛ شغل بیش از پیش ناامن شده، نجات آدمها بیش از پیش پرمخاطره شده، و با این حال به نظر نمیرسد هنوز با افرادی که در شرایط مشابه هستند به وحدت بزرگتری دستیافته باشند) و همهی اینها به نظرم خیلی خطرناک است. یگانگی فرساینده به شکل متناقضی جامعه را مستعد ساختن جایگزین اشتراکی و فاشیسم به هر شکلی میکند.
بهعنوان برندهی نوبل فرصت این را پیدا کردهاید که برای جایزهی نوبل ادبیات نیز در آینده نامزد شوید. دوست دارید چه ادبیاتی برندهی جایزهی نوبل بشود؟
ادبیاتی که شیوههای جدید زبانشناسی و رسمی را بکار ببرد تا دورنمایی از جامعه را به طور کل ارائه دهد و همزمان نقابها را از چهرهی آن کنار بزند. این ادبیاتی ست که به نظر من شایستهی برندهی جایزه است.
ارسال دیدگاه