فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

تئاتردرمانی

گفت‌وگو با چیستا یثربی 1376

مدت زمان مطالعه : 3 دقیقه

ادبیات

#چیستا_یثربی متولد ۱۳۴۷ از تهران است و هنوز چند سال از ورودش به این رشته نگذشته، که در زمینه‌ی تئاتر (نویسندگی، نقد، کارگردانی) به مرحله‌ای رسید که برای بسیاری از علاقه‌مندان و صاحب‌نظران این رشته شناخته شده است. در حال حاضر به عنوان مدرس در دانشگاه الزهرا تدریس می‌کند و فوق لیسانس روان‌شناسی تربیتی دارد و تحقیقاتی هم در زمینه‌ی تئاتردرمانی در حد پایان‌نامه‌هایش انجام داده است. چیستا، فرزند دوم خانواده‌ای تحصیل کرده است. مادرش قصه می‌نوشته و پدرش هم از دور، دستی بر آتش داشته است. یثربی تازه متأهل شده است و درباره‌ی معیارش در انتخاب همسر برای زندگی مشترک می‌گوید:
«سال ۷۴ بود، طی کارهایی که در زمینه‌ی اجرا و کارگردانی تئاتر "سرخه سوزان" انجام داده بودم، به آن حال و هوای عرفانی و پیدا کردن خدا دست یافتم. فضای عجیبی بود. حتی حالا که می‌خواهم برایتان بگویم می‌ترسم به شعار بدل شود. بگذریم. معیار و میزان من برای زندگی مشترک معیار این دنیایی نبود. من کسی را می‌خواستم که در راه رسیدن به آن معنویت اصیل، به خداوند کمکم کند. شاید باورتان نشود در تنهایی‌هایم می‌گفتم خدایا سرنوشت مرا به گونه‌ای کن که با یکی از یاران امام زمان تو، کسی که در رکاب اوست و مرا به تو می‌رساند، همراه شوم. با توجه به روحیه و فضای مذهبی تئاتر "سرخه سوزان" دلم می‌خواست این کارها همان طور بشود که بود، اما متأسفانه روح اثر را بازیگران درک نکرده بودند و من این را به وضوح متوجه نبودم، اما می‌دیدم کار دلچسب نیست، تمرین‌ها و توصیه‌ها زیاد بود اما متن برای اجرا جا نیفتاده بود. تا این که در یک جلسه آقای میمندی نژاد این موضوع را کشف کردند و چیزهایی گفتند که انگار من می‌خواستم آنها را به بازیگران بگویم، جوری که انگار به اثر در نتیجه یک کشف و شهود رسیده‌اند و همان سیری را طی کردند که آن فضا و اتمسفر در متن می‌خواست. یک متن مذهبی به دور از شعار، نزدیک به حقیقت و به طور کلی یک متن مذهبی.»

مصاحبه

تئاتردرمانی کار تئاتر را کی و با چه انگیزه‌ای آغاز کردید؟

سال ۶۸ به طور جدی وارد تئاتر شدم. تلاشم این بود که بین تئاتر و روانشناسی نقطه مشترکی پیدا کنم تا از این دو به مجموعه‌ای برسم که برای زندگی مردم، سودمند باشد. پایان‌نامه فوق‌لیسانسم را هم «تئاتردرمانی» قرار داد. برای آموزش تئاتر با کلاس‌های جهاد دانشگاهی الزهرا، فرهنگسرای نیاوران، کانون تئاتر بانوان همراه شدم و به یادگیری اصول اولیه بازیگری ـ کارگردانی پرداختم. در همان موقع «اتاق آینه» را با همکاری بهزیستی راه‌اندازی کردیم. از سال ۷۲ تا سال ۷۴. طرح موفقی بود. سوژه از مردم (اغلب مشکلاتشان) و اجرا توسط اعضای گروه بود. کار ما حل مشکلات به وسیله اجرای تئاتر بود. بعد از آن «دادگاه جادویی» را کار کردم و بعد «جمعه دم غروب» و بعد «سرخه سوزان» که در جشنواره سیزدهم فجر به‌عنوان کار برتر شناخته شد و در جشنواره چهاردهم هم به‌عنوان بهترین متن درباره «زن در عرصه انقلاب» شناخته شد. حالا هم (شهریورماه ۷۵) مشغول کار روی «پهلوان ریزه» هستم. این متن درباره آدم‌هایی است که به چشم ما آدم‌های معمولی هستند و شاید خیلی وقت‌ها آن‌ها را نمی‌بینیم. مسئله اصلی کار تئاتر من همین «آدم‌ها» هستند. همین آدم‌هایی که استعدادهای بی‌انتهایی در وجودشان نهفته است؛ «مردم». انگیزه اصلی من هم از کار تئاتر پرداختن به زندگی «آدم‌ها»ست.

به نویسندگی متن نمایش اشاره کردید، این مقوله چرا در تئاتر ما کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود؟

همه جشنواره‌ها «کار» را می‌خواهند و هیچ جشنواره‌ای به غیر از جشنواره تئاتر بانوان نبود که «متن» را هم در جشنواره شرکت بدهد. خیلی نویسنده‌ها هستند که خوب می‌نویسند اما نمی‌توانند خوب هم کارگردانی کنند و این معضل می‌شود و احتمالاً یا بازی مطرح می‌شود یا کارگردانی. چون مرکزی نیست که از متن استقبال کند، مثل کانون فیلم که فیلم‌نامه را از شما به‌عنوان یک کار خوب می‌خرند و دیگری کارگردانی می‌کند، اما در زمینه تئاتر اگر نویسنده‌ای نتواند خودش کارگردانی کند، کار، قربانی شده است. حتی مرکزی هم نیست که حداقل کارهای مطرح را چاپ کند، نویسنده تئاتر هم فکر می‌کند حالا که امکان اجرا نداریم برای کجا و کی بنویسم.

از جشنواره تئاتر بانوان که سال گذشته برگزار شد چه تحلیلی دارید؟

فکر می‌کنم جشنواره پارسال اولین و آخرین جشنواره تئاتر «بانوان» بود. چون هیچ خبری نیست. شاید به علت عکس‌العمل‌هایی که شد مسؤولین از برگزاری مجدد آن صرف‌نظر کردند. حرکت فعال و جالبی بود. از خیلی جشنواره‌های دیگر قوی‌تر عمل کرد. کارها دست‌چین شده با موضوع خاص «زنان» بود. اگر تئاتر بانوان را هم که به‌تازگی بسته شده نداشته باشیم و جشنواره هم نداشته باشیم، نمی‌دانم آیا در زمینه تئاتر بانوان افق روشنی مقابل رو داریم؟

برای حل این مشکل شما چه کرده‌اید؟

در جهاد دانشگاهی الزهرا واحدی به نام «کانون تئاتر صبا» پدید آورده‌ایم. مسؤولیت فرهنگی این کانون را من به عهده گرفته‌ام. اگر بشود به وسیله تئاتردرمانی و کلاً اجرای تئاتر برای حل بسیاری از مشکلات بانوان قدم برداریم.

کدام مشکلات خانم یثربی؟

نداشتن تفکر بارور. دنبال یک زندگی «باری به هر جهت رفتن». زنان جامعه ما با رسیدن به یک درک و شعور باید بتوانند تعیین‌کننده باشند. باید بتوانند سرنوشت خانواده و جامعه‌شان را رقم بزنند. الگوهای ما کم نیستند. به صحنه آوردن زندگی بزرگ زنان عالم می‌تواند برای بسیاری از گم‌کرده راه‌ها، راهگشا باشد. از تئاتر باید به‌عنوان وسیله رشد انسان‌ها استفاده کرد. تئاتر باید وسیله تعالی انسان‌ها قرار بگیرد.

ارتباط تئاتر را با هنرهای دیگر چه اندازه‌ای می‌دانید؟

دنیا دانه‌ای از حلقه زنجیر به هم پیوسته‌ای است که انسان را به خداوند وصل می‌نماید. تئاتر از هنرهای دیگر تغذیه می‌شود و بستری برای عرضه هنرهای دیگر است.

دورنمای حرکت تئاتر بانوان را چطوری می‌بینید؟

اگر در موضوع‌ها، نگاه کلی و جامع باشد و متن‌های نمایش به جامعه برگردد به طور طبیعی چون زنان عضو مؤثر و مشخصی در جامعه هستند به مسائل و مشکلات آن‌ها هم توجه خواهد شد. اما اگر تئاتر بانوان این روند را ادامه دهد، هیچ بوی بهبودی از اوضاع شنیده نخواهد شد. باید تشکلی به طور مشخص داعیه‌دار این حرکت باشد تا نیروهای مستعد هرز نرود. الآن جایی راداریم که دغدغه اصلی‌اش تئاتر بانوان باشد؟

حالا مشغول کار جدیدی هستید؟

فعلاً در دانشگاه آزاد مدرس هستم و مربی تئاتر مدرسه فرزانگان و آخرین کار (زمان گفتگو) اجرای تئاتر «ارتباط» با همکاری بچه‌های تیزهوش مدرسه فرزانگان است. یا تدارک کار در کانون صبا، کاری که در سطح معرفی به جشنواره باشد فعلاً خیر.

برای آینده چه برنامه‌ای دارید؟

من برای رسیدن به اینکه تئاتر از زندگی جدا نباشد، کار می‌کنم. تئاتر مثل کیمیاگری است. آدم با نقش درگیر می‌شود و یک شخصیت جدید می‌آفریند. اگر تئاتر جوری جا بیفتد که ما هرکدام ضعف‌هایمان را بشناسیم و برای برطرف کردن آن یک شخصیت جدید در خودمان ایجاد کنیم، کیمیاگری شده است. اگر خدا بخواهد تحصیلاتم را در مرحله دکترا در زمینه کارگردانی تئاتر ادامه می‌دهم و سعی می‌کنم ارتباطم را با مردم از طریق تئاتر صحنه‌ای و تئاتر مطبوعاتی هم حفظ کنم.

به‌عنوان سؤال آخر یا به‌عنوان یک نویسنده بگویید چه سیری طی می‌شود تا شما یک متن نمایش را بنویسید.

با یک جریان و موضوع فکری درگیر می‌شوم. بعد از کشف یک سوژه چون خط کاری من الهام گرفتن از اسطوره‌ها و افسانه‌هاست، به آن قالب رجوع می‌کنم و بعد آن را با زندگی روزمره تطبیق می‌دهم و بعد موردی را که در این کش‌وقوس پدید می‌آید بر دل کاغذ جاری می‌کنم. باید «درد»مند بود، باید خاطر، از چیزی آشفته گردیده باشد که برای رفع این آشفتگی عمومی به راه حل رسید. یعنی تشخیص درد و پی گیری برای درمان آن. تئاتر می‌تواند درمان باشد.

برای شما آرزوی موفقیت بیشتر را داریم و سپاسگزاریم که در این گفتگو شرکت فرمودید.

  • مرور آثار یک نویسنده
  • تفکرات و نظرات
  • نویسنده

فایل های مصاحبه