فیلتر مصاحبه

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مصاحبه

ناگفته‌های زندگی شهریار

گفت‌وگو با ابراهیم اقبالی 1397

مدت زمان مطالعه : 5 دقیقه

ادبیات

«سراسر معاشرت با شهریار برای من خاطره است. مرگ تلخ او، خاطره و یاد او بعد از مرگ نیز خاطره‌ای دیگر می‌آفریند. هرگز عظمت روز تشییع استاد شهریار را فراموش نمی‌کنم و آن لحظه باشکوه که دریای ادب فارسی با شعر ترکی در خاک فرومی‌رفت، هرگز برای من تکرار نمی‌شود.»
27 شهریور، سالروز وفات سید #محمدحسین_بهجت_تبریزی، متخلص به شهریار به‌عنوان روز شعر و ادب فارسی نام‌گذاری شده است، در وصف این شاعر ترک‌زبان، بسیار خوانده و شنیده‌ایم و حال، دکتر #ابراهیم_اقبالی - شهریار شناس تبریزی، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز، شاعر و شاگرد استاد شهریار که از نزدیک، معرفت وجودی او را درک کرده است در گفت‌وگو با ایسنا از نحوه‌ی آشنایی‌اش با شهریار و ویژگی‌های اشعار او سخن گفته است.

مصاحبه

ناگفته‌های زندگی شهریار چگونه با شهریار آشنا شدید؟

آشنایی‌ام با شهریار را مدیون پدرم هستم، ایشان شاعر بودند و به زبان ترکی و بیشتر در قالب «قوشما» شعر می‌سرودند. تابستان سال 6۱ که من سال اول علوم تجربی را به پایان رسانده بودم، پدرم را از سوی جهاد سازندگی برای شرکت در مراسم شب شعر روستایی به تبریز دعوت کردند. پدرم که همیشه مشوق من در شعر سرودن بود، مرا نیز با خود به تبریز برد. یکی از برنامه‌های شب شعر روستایی، دیدار با استاد بلامنازع شعر معاصر ایران، زنده‌یاد شهریار بود. پدرم قبل از عزیمت به منزل استاد، به من توصیه کردند که شعری راجع به این دیدار بسرایم و پیش استاد بخوانم که شعر با این بیت تمام می‌شد:
چه سان از بخت خواب‌آلود خودباور کنم کاینک
گدایی همچو «اقبالی» به نزد «شهریار» آمد
همان‌گونه که از بزرگواری چون استاد شهریار انتظار می‌رفت، استاد مرا مورد تفقد و تشویق قرار داده و اجازه دادند هر وقت که خواستم به خدمت ایشان برسم. این آشنایی، زمانی جهت‌دارتر و عمیق‌تر شد که در مرکز علامه امینی تبریز با #محمدرضا_مقدسی، شاعر بزرگ آذربایجان آشنا شدم.
با آقای مقدسی که به حضور استاد می‌رسیدیم، استاد را به لطایف‌الحیل به حرف می‌آوردیم و دقایق و ظرایف شعری و حتی نکاتی از زندگی شخصی ایشان را که تا آن زمان به کسی نگفته بودند، می‌آموختیم، کمی بعد صحبت‌های متفرقه با استاد را به‌صورت مصاحبه‌هایی منظم درآورده و ضبط کردیم که متأسفانه این نوارها در دربه‌دری‌های من بین تبریز، دهات و تهران و گرفتاری‌های تحصیل و تدریس از میان رفت و تنها چند نمونه ازآن‌ها در دست بعضی از یاران صمیمی و دوستان قدیمی باقی‌مانده است.

در تشکیل انجمن ادبی شهریار، چه نقشی داشتید؟

تحسین شعر امام و انقلاب من از سوی مرکز آفرینش‌های ادبی کودکان و نوجوانان و شعر خواندنم در مرکز تربیت‌معلم علامه امینی در محضر جناب آقای رسول براهنی- مدیر دبیرستان فردوسی تبریز در سال‌های 61 الی 64 که این بار در کسوت دبیر ادبیات به ما درس می‌داد، شروعی برای همکاری من در تشکیل انجمن ادبی شهریار بود. آقای مقدسی به دنبال چند دانشجوی شاعر برای تشکیل این انجمن بودند و به دنبال این دو اتفاقی که گفتم، آقای مهدی امیری، من را به ایشان معرفی کرد.
پس از شرکت در اولین جلسه انجمن ادبی و شعرخوانی و تدوین برنامه‌ها به مناسبت‌های مختلف، برای اولین بار در دی‌ماه 65، استاد شهریار را در هفته وحدت بین حوزه و دانشگاه به مرکز تربیت‌معلم علامه امینی دعوت کردیم و شب شعر مفصلی با حضور تمامی شعرای سرشناس تبریز و دانشجویان برگزار کردیم.

اشعار شهریار اعم از فارسی و ترکی، چه ویژگی‌هایی دارند که منقضی نمی‌شوند؟

سادگی، شیرینی و آسان‌گیری در لفظ شهریار آشکار بوده و او اصرار عجیبی برآوردن کلمات و الفاظ و امثال عامیانه در شعر دارد، این امر با همه محاسنی که دارد، با توجه به قالب و حتی درون‌مایه‌ی شعری وی که اکثراً تغزلی است، در برخی موارد، کلام شهریار را تا حدی پایین می‌آورد.
ساختار شعر شهریار و تنوع قالب‌های شعری او از دیگر ویژگی‌ها است که او را از سایرین متمایز می‌کند. شهریار سعی کرده است که با تمامی قالب‌های شناخته‌شده شعر فارسی، شعر بگوید و الحق که در همه موارد به‌خوبی و زیبایی از عهده این کار برآمده است. هر قالبی را چنان سروده است که گویی در عمر خویش به‌غیراز آن قالب شعر نگفته یا در همه‌ی فنون قالب‌های شعری ذی فن است.
شهریار علی‌رغم شهرتش به غزل‌سرایی، قصایدی گفته که به قصاید شیوا و چکامه‌های استوار #خاقانی پهلو می‌زنند و قطعاتی دارد که یک دنیا ظرافت و معنی را در ظرف کوچک خویش گنجانده است. مثنوی‌های او پختگی مثنوی شریف را به یاد می‌آورد و در قالب‌های نو از شاعران مهم دوره‌ی خود، همچون #مشیری و #سایه، عقب نمانده است.
«مسمط جدید» را که #میرزاده_عشقی و #پروین_اعتصامی قبل از وی بنیان نهاده بودند، با سرودن «هذیان دل» به اوج خود رساند و با گفتن اشعاری چون «ای‌وای مادرم» و «پیام به انیشتین» ثابت کرد که اقتدارش در سرودن قالب نیمایی کمتر از غزل نیست.
مذهب، عطری روحانی است که در برگ برگ دیوان شهریار جاری و ساری است و تقریباً می‌توان گفت که شهریار شعری ندارد که در آن ذکری از خدا، پیامبر، ائمه‌ی اطهار، احادیث شریف آنان و یا تلمیحی مذهبی نباشد، شهریار ارادتی خاص به مولای متقیان و مراد درویشان حضرت علی (ع) دارد و شاید با شنیدن نام شهریار و علی به یاد شعر معروف «علی‌ ای همای رحمت» بیفتیم، درحالی‌که اگر علویات شهریار را جمع کنیم خود، دیوانی حجیم خواهد بود.
اشعار ترکی شهریار شامل منظومه «حیدربابا»، اثری استثنایی از استاد شهریار است که این منظومه را پس از برخواستن از بستر یک بیماری سخت و شکننده می‌سراید و به طور سمبلیک تجدید حیات شهریار و شعر ترکی را نشان می‌دهد، سهندیه، شعر حسرت (اشعاری که شعرای دو طرف رود ارس در حسرت رسیدن به یکدیگر سروده‌اند)، اشعار انقلابی و دیگر اشعار می‌شود.
در مورد شعر حسرت، با تمام اهتمامی که ادبای جمهوری آذربایجان در بردن شهریار به باکو داشتند، آرزوی دیدار شهریار در باکو به دل هر دو طرف ماند و خود استاد شهریار می‌گفتند که یک‌بار به نام من دعوت‌نامه‌ای می‌فرستند که نامه را به شهریار نامی که تبعه‌ی پاکستان بوده و در دانشگاه تهران تدریس می‌کرده، تحویل می‌دهند.

شهریار در سرودن اشعارش، از چه کسانی تأثیر پذیرفته است؟

شهریار ذولسانین (دو زبانه) بود و تأثر را باید در هر دو زمینه اشعار فارسی و ترکی بررسی کرد. البته شهریار ابیاتی نیز به زبان عربی دارد و از بعضی از یاران نزدیک وی شنیده‌ام که قطعات کاملی هم به این زبان گفته و نیز چنان‌که خود می‌نویسند در کودکی یک بیت هم به زبان فرانسه سروده است که نمی‌توان این‌ها را جدی گرفت. اگر بگویم تأثیری که شهریار از بزرگان ادب ترکی گرفته است، کمتر از تأثر وی از مفاخر ادبی زبان فارسی نیست، تعجب نکنید! چرا که شهریار دوران کودکی و مکتب را در تبریز و در خدمت بزرگی چون #اسماعیل_امیرخیزی گذرانده است و همین مرد فاضل و شریف یکی از مشوقان او در شاعری بوده و تبریز در آن دوره از نظر علم و ادب چون آفتابی در آسمان ایران می‌درخشیده است.
به دلیل همسایگی تبریز با آذربایجان شوروی (جمهوری آذربایجان کنونی) و کشور عثمانی (ترکیه کنونی)، نطفه شعر نو در این شهر بسته شد و شهریار پیش از آشنایی با هر ادبیاتی با ادبیات روس و فرانسه آشنا شد. ابوالقاسم لاهوتی و جعفر خامنه‌ای از اولین پیشگامان شعر نو در تبریز بودند و بعدها #تقی_رفعت و #حبیب_ساهر، نخستین انجمن ادبی شعر نو را در تبریز تأسیس کردند و شهریار نیز تحت تأثیر این دو، به شعر ترکی علاقه‌مند شد. شهریار همچنین در سرودن اشعارش از صابر (شاعر طنزپرداز ترک)، #صراف_تبریزی و سید #ذوالفقار_شروانی تأثیر پذیرفته است.
همچنین شهریار نازک‌خیالی‌ها و تصویر آفرینی‌های خود را در شعر فارسی مدیون #نظامی_گنجوی است، من این نکته را نخستین بار از استاد مرحوم #یحیی_شیدا شنیدم و سپس مطلبی در کتاب «پیر پرنیان اندیش» خواندم که دیگر شکی برای من نماند که استاد شهریار تمامی آثار نظامی را حداقل یک‌بار خوانده بوده است. سایه نقل می‌کند که شهریار کتاب اندکی داشت که ازجمله آن‌ها خمسه نظامی بود که به من سپرد تا صحافی کنم.
دو صفت نازک‌خیالی و تصویر آفرینی مختص شعر آذربایجانی است؛ به‌طوری‌که منتقدان را واداشته است تا برخلاف اعتقاد به سه سبک مهم خراسانی (ترکستانی)، عراقی و هندی به یک زیرشاخه و سبک کوچک در بطن عراقی قائل شوند و آن را سبک نه بلکه مکتب آذربایجان بدانند و شعرایی چون نظامی، خاقانی، #فلکی_شروانی و #مجیرالدین_بیلقانی را بزرگ‌ترین نمایندگان این مکتب معرفی کنند. #حافظ و #ایرج_میرزا از دیگر شاعرانی هستند که شهریار تحت تأثیر آن‌ها شعر سروده است، اما نکته قابل‌توجه این که شهریار با تأثیرپذیری از حافظ، هرگز از سبک شعری خود فاصله نگرفته و این به نظر من، هنر است.
اما تأثیری که شهریار از #نیما گرفته شاید مهم‌تر از دیگران باشد. من بی‌میل نیستم که این آشنایی را نقطه عطفی برای شعر شهریار بدانم. شهریار آشنایی و مصاحبت خود را با نیما چنین توصیف می‌کرد که چند بار به قهوه‌خانه‌ای که پاتوق نیما بود رفته و توسط قهوه خانه‌چی به او پیغام دادم و وقت ملاقات خواستم، اما جوابی نگرفتم تا این که روزی او را دیدم و دلیل این سرسنگینی را از وی پرسیدم و او در پاسخ، صحبت از شخصی به میان آورد که خود را شهریار معرفی می‌کرده و شعرهای مبتذل می‌خوانده و به همان سبب مایه‌ی تنفر نیما از شهریار بوده است، درهرحال شهریار پس از آشنایی با نیما شیفته‌ی اسلوب جدید او می‌شود و در قطعه‌ی دو مرغ بهشتی که درواقع همان شهریار و نیما هستند، به تلخی‌ها و سختی‌هایی که درراه رسیدن به نیما متحمل شده، اشاره می‌کند و بعد تحت تأثیر قالب و محتوای افسانه‌ی نیما، هذیان دل را می‌سراید که چیزی جز یادآوری خاطرات دوران کودکی و جوانی نیست و درواقع حیدربابای فارسی شهریار محسوب می‌شود و از همین‌جا است که من در عقیده‌ی خود که آشنایی با نیما نقطه عطفی در حیات شعری شهریار بود، راسخ‌تر می‌شوم.
اروپائیان در تقسیمی که از شعر دارند به یک نوع شعر به نام شعر چوپانی نیز معتقدند که موضوع آن بیشتر توصیف حیات عشایری و زندگی روستایی و مسائلی از قبیل کوچ، گله بانی و ... است. نیما این نوع ادبی را با سرودن افسانه و شعرهایی ازاین‌دست آغاز کرده بود که در هذیان دل شهریار و حیدربابا، جلوه‌ای دیگر می‌یابد. حیدربابا (منظورم حیدربابای اول و اصیل است) درواقع چیزی جز 76 تصویر زنده و شاداب از زندگی روستائیان آذربایجانی نیست، شاهد بر این ادعا این که بنده از یکی از ادبای ترکیه پرسیدم چرا حیدربابا آن اقبال عامی را که در آذربایجان و باکو کسب کرد در ترکیه به دست نیاورد، پاسخ ایشان علمی و درخور تأمل بود، ایشان گفت ما در ترکیه به این‌گونه اشعار «کوی شعری» یعنی شعر روستایی می‌گوییم و به همین دلیل در مقابل شعر مدرن وزنی ندارد، گفته ایشان با توجه به تجددطلبی ترک‌ها و سعی در بریدن از آسیا و پیوستن به اروپا و تغییر خط و حتی نفی مذهب در برهه‌ای و به تعبیری اصرار در مدرن شدن، کاملاً درست و منطقی به نظر می‌رسد.

خاطره‌ای از استاد به یاد دارید؟

آخرین خاطره‌ی من مربوط به وداع با استاد شهریار در بیمارستان امام تبریز می‌شود که خانم رجب‌زاده که بعدها عروس استاد شدند و دوست گران‌قدرمان مرحوم جناب آقای اصغر فردی به‌حق صحبت دیرینه، پرستاری او را به عهده داشتند.
سراسر معاشرت با شهریار برای من خاطره است. مرگ تلخ او، خاطره و یاد او بعد از مرگ نیز خاطره‌ای دیگر می‌آفریند. هرگز عظمت روز تشییع استاد شهریار را فراموش نمی‌کنم و آن لحظه باشکوه که دریای ادب فارسی با شعر ترکی در خاک فرومی‌رفت، هرگز برای من تکرار نمی‌شود و شعری ترکی با مضمون زیر به این مناسبت سرودم:
هارا گئتدی او اوره کلرده حکومت سوره‌ن انسان
وئره‌ن عاشقلره فرمان
ائیلین شاهد عشق ازله جانینی قوربان
اوسینیق قلبیلی شاعیر کی اوزون بیر سفر ائتدی
هاراگتدی هاراگتدی...
درنهایت استاد شهریار را در مقبره‌الشعرای محله سرخاب تبریز در جوار مرقد سید حمزه و شهیدی چون ثقه‌الاسلام و در کنار شاعرانی چون اسدی طوسی و خاقانی به خاک سپردند.
دیگر مگرش به خواب بینم.

  • شعر
  • مرور آثار یک نویسنده
  • دوران زندگی
  • تفکرات و نظرات
  • شاعر

فایل های مصاحبه