جامعهی هنری حوزهی زبان آلمانی، در پایان قرن بیستم روبرت موزیل (۱۸۸۰-۱۹۴۲) اتریشی را قویترین نویسندهی ادبیات آلمانی روزگار خود خواند. موزیل کمی دیرهنگام و از رشتههای فنی، نظامی و سپس فلسفی به راه نویسندگی درآمد. از پیشگامان سبک ادبی اکسپرسیونیستی است، سبکی که برداشت عینی را با تصاویری کابوسمانند درمیآمیزد و خاصه در قبال بحرانهای اجتماعی و سیاسی اروپای اوایل قرن بیستم حساسیت وحشتآلودی نشان میدهد. از جمله در آثار او هم بس زودهنگام به نشانههایی در رفتار جامعه و آدمها برمیخوریم که دهههایی دیرتر تداومشان به ناسیونالیسم، خشونت سازمانیافته سیاسی و سپس به فاشیسمی فراگیر در کشورهای آلمان، اتریش و ایتالیا انجامید. بااینحال این نویسنده روانکاو و عمقنگر در زمان خود کاملاً گمنام مانده، آن هم به دو دلیل: یک آن که سالهای سال بر سر رمان سترگ خود «مردی بیخصلت و سرشت» کار میکرد، دیگر آن که در میانهی جنگ دوم جهانی درگذشت. ازاینرو کشف دوباره او دیری پس از رفع نابهسامانیها و نارساییهایی ناشی از جنگ بود که دست داد. موزیل مجموعهی کمحجمی هم با عنوان «مردهریگ روزهای زندگی» دارد، داستانهای کوتاهی که در حاشیه رمان بزرگ خود نوشته است و دربارهشان به طنز میگوید، آدم که میمیرد، مردهریگش را ارزان میفروشند: مثل جنسی که چوب حراج به آن خورده باشد. ولی این داستانها آخرین سخنان من هستند. پس به همان میزان در بیانشان دقت بهکار بردهام. طنز موزیل معمولاً ظریف و گاه حتی پوشیده است. ولی نظر به تلخکامی او از قدرتی که فاشیسم با تکیه بر دنبالهروان بسیار خود در طبقات پایینی و میانی جامعه اتریش و آلمان یافت، در این داستان رنگی گزندهتر، تلختر و تندتر یافته است.
زمان حدودی خواندن داستان : 1 دقیقه
نویسنده : روبرت موزیل
ارسال دیدگاه