به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فریدون مجلسی نویسنده و مترجم کشورمان در یادداشتی که اخیرا منتشر کرده، از نامهای صحبت کرده که سوفیا لورن بازیگر مشهور ایتالیایی به احمدرضا احمدی شاعر پیشکسوت کشورمان ارسال کرده است.
در بخشی از این مطلب به قلم فریدون مجلسی میخوانیم: «دیروز... دیدم خیلی سر حال به نظر میرسد. گفت راستش به خاطر نامهای است که هر چند با نیم قرن تاخیر از سوفیا لورن دریافت کرده است! گفتم قضیه چیست؟ گفت راستش در جوانی هنرهای سوفیا لورن را میستودم و شیفتگی و ارادتی نسبت به ایشان داشتم و به شوهر مرحومشان کارلوپونتی حسادت میکردم...»
به دنبال این ماجرا، با احمدرضا احمدی تماس گرفتیم تا اصل ماجرا را از خود او جویا شویم، او در حالی که میخندید به خبرنگار ایبنا گفت: «بعدا توضیح خواهم داد و الان وقتش نیست. اصلا نمیخواهم در شرایطی فعلی چیزی بگویم. اما قول میدهم که تا دو ماه دیگر همدیگر را ببینیم و درباره موضوع صحبت کنیم. خبر دو ماه دیگر از این هم جذابتر است.»
در ادامه با فریدون مجلسی تماس گرفتیم و از او ماجرا را جویا شدیم. مجلسی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا گفت: «این نامه با ۵۰ سال تاخیر به احمدرضا احمدی رسید. بابک کریمی، پسر نصرتالله کریمی، که در هر دو فیلم تاریخساز اصغر فرهادی (فروشنده و جدایی) حضور داشت، دوستی چند ساله با احمدرضا احمدی دارد.
وی ادامه داد: بابک کریمی این روزها در ایتالیا مشغول بازی در یک فیلم با سوفیا لورن است. در آنجا سوفیا لورن از بابک میپرسد که آیا کسی در ایران اسم من را شنیده است؟ که بابک در جواب میگوید: «اسمت را شنیده؟ ۵۰ سال پیش یکی از شاعران معروف و مطرح ما، به شما خیلی علاقهمند بوده است.» بابک تعریف میکرد که این خانم ۸۴ ساله ایتالیایی بعد از شنیدن این صحبتها کلی به وجد آمده، سریع کاغذ و خودکاری آماده کرده و برای احمدرضا احمدی نامهای مینویسد.
مجلسی گفت: احمدرضا احمدی بعد از دریافت این نامه خیلی خوشحال بود و میگفت من از یک خانم ۹۰ ساله نامه دریافت کردهام؛ اما چه دیر و فکر میکنم این نامه ۵۰ سال دیر به دست من رسیده است....
فریدون مجلسی در پایان با اشاره به متن نامه اظهار کرد: متن نامه پر از تعارف بود و سوفیا لورن در نامه نوشته بود که من خیلی خوشحالم که شما به عنوان یک شاعر ایرانی من را میشناسید. بعد احساسات خودش درباره این اتفاق را بیان کرده بود.
بعد از این اتفاق من به یاد شهریار افتادم و از زبان حال احمدرضا نوشتم:
«سوفیا از نامهات شادم ولی حالا چرا
بیوفا این زودتر میخواستی حالا چرا.»
ارسال دیدگاه