منیرو روانیپور، نویسندهی ایرانی در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت:
درآستانه شصت وهفت سالگی:
۱. من ده سال جفره با آیینها و باورهای متفاوتی که با جاهایی دیگر داشت زندگی کردم؛ بعدها رفتم؛ هفت سال بوشهر، هشت سال شیراز و حدود هفت ماه امریکا و بعد برگشت به شیراز و تهران و سرگردان همه شهرها و دیارهای کشور و بعد دوباره سفر به بیشتر شهرهای آلمان و پاریس و استکهلم و وین و ترکیه و... دوباره برگشت به تهران و بعد دوازده سال پیش، آمدن به امریکا اتفاق افتاد و ساکن شدن و رفتن به این کشور و آن کشور...
پس سفرکردن سرنوشت من است.
۲. زندگی در سه سیستم بسیار متفاوت ازهم!
سیستم شاهنشاهی
حکومت جمهوری اسلامی
سیستم امریکایی
هرکس دراین سه سیستم متفاوت زندگی کرده باشد خود به خود داستانها برای گفتن دارد،
پس قصهگویی سرنوشت من است.
آدم میتواند دراین جابه جایی فکری، فرهنگی و حکومتی به راحتی مسخ شود یا منگ شود یا دست بکشد یا راه دیگری پیشه کند...
۳. حرکت از زندگی دانشجویی به زندگی زناشویی وفرار اززندگی زناشویی به زندگی مجردی و باز درگیر زندگی زناشویی شدن و این بار با یک پسر نازنین! اوف درگیر خانواده شدن... تجربههای جدید که تا مدتها مانعی بزرگ در راه خلاقیت ذهنی توست.
این جور تغییرات مثل تغییر شهر، مهاجرت یا تغییرزندگی ...
هرکدام مثل یک زلزله میمانند و میتوانند بنیاد هرکسی را از بیخ زیر و رو کنند... علاقه من به نوشتن، به کار، به یادگیری، به یاد دادن
با همه این اختلاف سرزمینها وفرهنگها چندان تغییری نکرده.
بنابراین
با همه سختیها
تولدم مبارک
خیلی همت میخواست که دوام بیاری
حتی اگر به قول ما کون سُرک راه افتاده باشی
یعنی حتی اگر روی کونت سریده باشی! هرچی ما دیدیم، نه تنها من بلکه تمام نویسندگان مستقل ایرانی در این سالها
که با برنامهریزی سیستماتیک همراه بود و به کمک همکاران خود ما به اجرا درمیآمد و میآید.
هرچه برما گذشته، اگر بر یک نویسنده امریکایی میگذشت
ازهمه چیز دست میکشید
ما دست نکشییییییییییییییدیم؛ دست نکشیدم.
پس تولدم مبارک
تولدم که روز بیست وچهارم جولای (دوم مرداد) است .
وامسال بچهها (کولیها) دیدار سالانهشان را در اورنج کانتی گذاشتهاند به همین مناسبت.
تولدم مبارک
چون از رو نرفتم
حتی اگر شده انگشت کوچکم را تکان دادم
مثل جک نیکلسون
در فیلم
پرواز بر آشیانه فاخته
تولد همه شما مبارک
ارسال دیدگاه