کتاب حاضر، رمانی فارسی است که بهنوعی در ژانر وحشت نوشته شده و از زبان راوی است که داستان را برای دوستش تعریف میکند. داستان از آنجا شروع میشود که راوی بعد از اینکه آخرین امتحانش را میدهد و از پلههای مدرسه پایین میآید. راوی «اسمال تپه» را میبیند که سوار بر موتور گندهاش وسط کوچه مدرسه ایستاده و در همان وقت «نادر» نیز جلوی او سبز میشود. در بخشی از رمان میخوانیم: ««نادر» رفت، دوباره برگشتم و تو کوچه رو نگاه کردم. تا حالا تو عمرم اونجا رو به اون خلوتی ندیده بودم. همهش فکر میکردم الآن یکی وایساده پشت یکی از اون درختها».
ارسال دیدگاه