موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر داستاني است که بر اساس دو رويداد واقعي نوشته شده است و خواننده را به سمتوسوهايي ميکشاند که هم بعد فلسفي دارد و هم حلاوت کلمه. در اين داستان چهار نفر بودند. غروب يک روز تعطيل و باراني راه افتادهاند تا برسند امامزادهاي که در اين مراسم برگزار ميشد و همه از روستاهاي دور و نزديک ميآمدند به تماشا و عزاداري. آنها راه افتادند ولي هرگز نرسيدند. با اينکه ميگويند دنيا کوچک است و آدمها دست بر قضا و در اين فضا زياد به هم ميرسند، هيچيک از زائران آنها را نديده است.
ارسال دیدگاه