موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
در این رمان، نویسنده سرگذشت پسری به نام((فرهاد)) را به تصویر کشیده است. ((فرهاد)) که در یک کارخانه پارچهبافی کار میکند به همراه دوستش((شهریار)) در خانهای کوچک اقامت دارد .روزی((فرهاد)) در بازگشت به خانه با((بهروز)) آشنا میشود .((بهروز)) ضمن معرفی خود به((فرهاد))، سعی میکند با او طرح دوستی بریزد .آن دو مدتی با هم گفت و گو میکنند تا این که((فرهاد))، ((بهروز)) را به منزلش دعوت میکند .((بهروز)) به((فرهاد)) قول مساعدت مالی میدهد و به این ترتیب((فرهاد)) را مجذوب خویش میسازد .هنگام صبح((شهریار)) پس از بیدار شدن از خواب، متوجه میشود که((بهروز)) رفته و تمام لوازم منزل را با خود برده است .او((فرهاد)) را از خواب بیدار میکند، اما ....
ارسال دیدگاه