موضوع(ها):
داستانهای اجتماعی
کتاب حاضر، داستاني اجتماعي است که با زباني ساده و روان براي گروههاي سني (ب) و (ج) نگاشته شده است. در اين داستان پدر خانواده معمولاً شبها کار ميکرد. شخصيت اصلي داستان اغلب اوقات از صداي رفتوآمد کاميونها که نزديک مغازه پارک ميکردند و موتورشان را خاموش نميکردند بيدار ميشد. از پنجره اتاقش کارکردن کارگرها را در جلوي مغازه ميديد. پدر و آقاي «کاستراد» هم در پيادهرو ايستاده بودند و به کار آنها نظارت ميکردند.
ارسال دیدگاه