موضوع(ها):
داستانهای فارسی - قرن 14
پدر و مادر "پاشنهطلا" در آخرین شب زندگی مشترک خود تصمیم میگیرند تا کیکی سفارش دهند که روی آن نوشته شده است: عزیزم طلاقمان مبارک. پس از تحویل این کیک و خوردن مقدار زیادی از آن زنگ تلفن به صدا درمیآید. از آن سوی خط کسی میگوید: آن کیکی که شما خوردید متعلق به ما بوده و در آن کیک مواد منفجره به کار رفته است. همچنین گفته میشود که اگر امشب به خواب بروید کیک در شکم شما منفجر میشود. بنابراین پدر و مادر پاشنهطلا تصمیم میگیرند تا با ذکر خاطرات گذشته آن شب را بیدار بمانند. فردای آن روز دوباره زنگ تلفن به صدا درمیآید و گفته میشود که گفتۀ دیشب تنها یک شوخی برای آشتی دادن پدر و مادر پاشنهطلا بوده است. داستان ذکر شده "انفجار کیک خامهای" نام دارد که یکی از داستانهای مجموعۀ حاضر است. عناوین برخی دیگر از داستانهای کتاب عبارت است از: قدم نورسیده؛ جیغ؛ مارمولک؛ مار عینکی؛ آوازهای پینه بسته؛ و دارم میلرزم.
ارسال دیدگاه