پنج دی سالروز تولد بهرام بیضایی کارگردان و نمایشنامهنویس برجستهی ایرانی است. همچنین این روز یادآور سالمرگ اکبر رادی، نمایشنامهنویس بزرگی است که به عنوان «چخوف» ایرانی شناخته میشود. رادی در دههی چهل که داستاننویسی ایران اوج گرفته بود، با راهنمایی شاهین سرکیسیان و احمد شاملو رو به نمایشنامهنویسی آورد و نام و اثرش برای همیشه در ادبیات نمایشی ایران جادوانه شد. رادی و بیضایی دوستی دیرینهای با هم داشتند و نامههایی بینشان رد و بدل شده که یکی از معروفترین آنها، نامهای است که سال 1386رادی برای زادروز بیضایی نوشت و دو سه روز بعد دقیقا در روز تولد بیضایی، رادی درگذشت: «بهرام، امروز میخواستم زادروز تو را به عنوان یک چهرهی ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این «چهرهی ماندگار» هر چند ترکیب مهتابی قشنگی است، این چند سال، مدال مستعملی شده است که فلهای به سینهی بندگان خدا نصب میکنند و ایضاً برای محتشمان این حوالی ما ستاره رنگ پریدهای است که فلهای به دوش اهل هنر میزنند. به این مناسبت بگذار در مقام یک شاهد عادل مرجع ملی دستی به فتوا بلند کنم چنین: قسم به نام او (که تویی)، و نامت حجت است بر تئاتر ایران، و تویی که... از برجستگان درام جهان کسری نداری و چیزی هم سری. تو آن درخت روشنی با شاخههای پرپشت باشکوه، که چه بسیار راهیان صحنه در سایبان سبز تو پروریدهاند. تو آن بلاکش معصومی که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ما نیست. آری، تو آن حماسهی نستوهی که در امتداد نیم قرن آفرینش و نوزایی و در عصر بیخصلتی که خردهکاسبان، عفاف صحنهی ما را جواز کسب خود کرده با خیال جمع در لابیهای تولیدی و بنگاههای سریالی پرسه میروند و گورزادگان و کوچک پایان پسماندههای مکتب پاریس و لندن سابق را در دایرهی فرم غرغره میکنند و با تعدادی کارتن، یک چینش هندسی، دو تیغهی نور و یک سکوت خوابآور و ناگهان خرنعرههای پلشت و یک زبان معلق یأجوج (لالبازی؟ یا متنزدایی؟) مدعی کشف لحظههای ناب هستیاند، در این عهد بیخصلت بیهویت بیمعنی، تو پاسوختهی بیرون صحنه مانده، در جستوجوی معنی تئاتر، جام خضر زمانهای و زهی ما که معنی تئاتر را در ژرفههای درون و آن تشعشع اسطورههای شورانگیز تو بازجستهایم. پس من لوح «مرد فصلها»ی صحنهی ایران را به لفظ و نمادین به تو تقدیم میکنم تا حریم «بقعه» ما را به شعلهی ایمان و مهر منور کنی، و به روح صحنهی ما رستگاری جاودانه ببخشی. که این است شایستهی پیشوایان...» نامهای که در عکس آمده، جوابیهی بیضایی به این نامهی تبریک است.
ارسال دیدگاه